۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

وضعیت ایران در دوره قاجاریه و اوج اجرای احکام اسلامی ، شیعی

وضعیت ایران در دوره قاجاریه و اوج اجرای احکام اسلامی ، شیعی  :



- در زمان قاجاریه گربه را لقب می دادند و گربه لقب گرفته را بر عقلای مملکت برتری می دادند!!


- یک بچه را ملیجک نامیده ، محبوب گردانیده عزیز السلطان می نامیدند و دختر به او می دادند.


- یک رذل پستی را وزیر بزرگ مملکت کردن چه استبعا دارد؟


- در آن دوره جز رشوه و عشوه و واسطه و اسم پدر در این مملکت چه سبب درجه و اعتبار هست؟


- در زمان قاجار ، عدلیه و مرجع تظلمات نبوده


- اولین درجه و بالاترین کار در ایران بلائی است که از هر تکلیف آزادند و همه چیز شان بر وفق مراد و خود را بالاتر از سایر مخلوقات دانسته اند، با این شعبه ها و شاخ و برگ ها که افزوده اند ، در هر نقطه دنیا که روحانیون اول درجه شدند آن ملت پست ترین ملل شده اند؛ مثل عبریان که ملا ها بر جان و ناموس خلق تسلط داشتند و مدتی هم کشیشان و پاپهای کاتولیک عیسوی این نحو بودند . در آن وقت عیسویان پست و رذل و بدبخت بودند ، همینکه فهمیدند که اینان محال است بگذارند ملت ترقی کند و راحت و آزاد باشد جمع شده آن دستگاه های آدم فریبی را برچیدند.


- هیچ آورنده مذهبی ابدا" به این کارها و تسلط روحانیون راحتی نبوده و نخواسته اند بشر را پست و ذلیل کند.


برداشت از نسک:
حاجی سیاح و همچنین برداشت از گفته های یک فرد ژاپنی در دوره مظفرالدین شاه در ایران


ایران که از قدیم هم قبل از اسلام و هم بعد از اسلام دارای وقایع مهمه تاریخی است و گاهی به مقام عالی بزرگی و ترقی ارتقا جسته و گاهی مورد صدمات و حملات فوق التصور قرار گرفته ، بعد از فوت نادر و وفات کریمخان زند و افتادن سلطنت به دست قاجاریه دائما" رو به بهبود گذاشته کم کم همه چیزش از اقتدار و علوم و صنایع و اخلاق حسنه و ادبیات از بین رفته ؛ از امور معنوی جز زیاد شدن روحانیون و ملا های بی حد و حساب و سادات و دراویش به اصناف مفتخوری و اشخاص فاسد چیزی باقی نمانده ، امور مادیه بالکلیه ساقط گردیده است.  بدبختانه بعد از رفتن قفقاز و قسمت بزرگی از طرف خراسان و بلوچستان ، تاریخ ایران هم هیچ شده ، چیز قابل ذکری نداشت. مثلا" از نصف زمان فتحعلیشاه و تمام زمان محمد شاه و ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه تاریخ ایران چیزی ندارد، جز اینکه شاه به شکار رفت!! یا کدام حاکم چه کرد؟!! یا کدام عالم به سر مردم چه بلا آورد؟ یا درباریان کدام دسته به دیگری غلبه کرد؟!! یا چقدر نسوان در دستگاه سلطنت جمع شده اند؟!! ، خصوصا" کشاکش دولتین روس و انگلیس و نفوذ روسیان در دربار ایران با اظهار دوستی و غرق کردن رجال به عیش و نوش و خرابی مملکت و از بین بردن کسانیکه می توانستند ایران را نجات بدهند.


این مملکت چنان سکون ظاهری در این سد سال داشته که گویا در صفحه تاریخ وجود ندارد جز بیانات سیاستمداران ارئپا که ایران را در بدترین حال و مریض نزدیک باحتضار دانسته و نوشته لکن بواسطه سد حصار استبداد و جهل و غفلت ، گوش ایرانی از شنیدن این کلمات کر بوده ، سیاحان هرچه نوشته اند کسی مطلع نگردیده است.

برداشت از نسک: جاجی سیاح

برگ 545 و 556

چهارشنبه تیر شید / 10 فروردین 2570 شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر