۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

طولانی‌ترین اثر گچ‌بری دوره ساسانی و قلعه تاریخی پوسکان در خطر تخریب قرار دارند

طولانی‌ترین اثر گچ‌بری دوره ساسانی و قلعه تاریخی پوسکان در خطر تخریب قرار دارند

محافظت نامناسب از طولانی‌ترین گچ‌بری دوره ساسانی و قلعه تاریخی پوسکان، این آثار تاریخی استان‌های خراسان و خوزستان را در معرض تخریب قرار داده است.

طولانی‌ترین گچ‌بری دوره ساسانی به گفته سرپرست گروه کاوش محوطه‌ "بندیان" شهرستان درگز، بی‌نظیر‌ترین گچ‌بری کشف‌شده در طول ۱۵۰ سال عمر باستان‌شناسی ایران است.

آقای مهدی‌ رهبر می‌گوید در بازدید از نخستین سایت موزه‌ دوره‌ ساسانی در شهرستان درگز خراسان متوجه شده است که «برای پوشش سقف سالن و نور‌پردازی آن حدود یک میلیارد و دویست میلیون تومان هزینه شده است درحالی که در فصل زمستان روی این پوشش آب جمع می‌شود و سقف آن چکه می‌کند.»

آقای رهبر می‌افزاید با دیدن این وضعیت «به مسئولان استان خراسان اعلام کردم که تا دو سال دیگر به جای گچ‌بری دوره ساسانی و آثار تاریخی، نورپردازی‌های رنگارنگ خواهید داشت!»

این گچ‌بری‌ها، که ۳۵ متر طول دارد، صفحات تاریخ مصور دوره بهرام پنجم ساسانی و جنگ این پادشاه با هپتالی‌ها، قومی ازایالت کانسوی چین، هستند.

بی‌توجهی به آثار تاریخی در خوزستان نیز سبب فرسایش بنای قلعه تاریخی پوسکان شهرستان کازرون شده است.

این قلعه تارییخی، که متعلق به سده‌های نخستین اسلامی‌ و از معدود قلعه‌های بجا مانده از بناهای هم عصر خود است، امروزه بار‌ها توسط سارقان میراث فرهنگی مورد تعرض قرار گرفته و یا در هنگام بارندگی یا مواقع ضرورت توسط برخی چوپانهای محلی به عنوان مامنی برای نگهداری دام‌ها استفاده می‌شود.

محسن عباسپور، عضو شورای مرکزی انجمن هم اندیشان جوان شهرستان کازرون، درباره تخریب این بنا می‌گوید: «بدون شک شدت فرسایش این بنا و مقایسه وضعیت فعلی آن با گزارش‌ها و نتایج مطالعاتی که در دهه‌های پیش توسط پژوهشگران و مورخان منتشر شده و در دسترس است بیانگر گستردگی تخریب‌ها در قلعه پوسکان است.»

آقای عباسپور در ادامه می‌گوید: «چنانچه سازمان میراث فرهنگی خود را متعهد به حفظ بناهای تاریخی می‌داند، باید هرچه سریع‌تر با تخصیص اعتباری ویژه، حداقل یک فصل مرمت را در این قلعه تاریخی تعریف و اجرا کند تا از تخریبهای وارد شده به بنا کاسته شود.»

منابع:مهر (+ و +)

مرتبط:




پنج شنبه 6 امرداد ماه / 2570

۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

وصف الحال سلاطین صفوی / تقدیم به کسانی که از سلاطین صفوی تعریف و تمجید کرده اند

وصف الحال سلاطین صفوی:
 این وصف الحال مربوط به تمام پادشاهان صفوی نیست ولی از آن اغلب آنهاست و به قلم یکنفر سیاح هلندی دانشمندی نوشته شده موسوم به پوبروئن که در سالهای اول قرن 18 میلادی یعنی 240 سال پیش در ایران بوده است.  شرح مزبور در وصف الحال سلاطین صفوی در جلد چهارم سیاحت نامه او در فصل 41 ( در باب پادشاهان  ایران و امور مملکتی و اهل دربار ) ( صفحات 136 تا 141 ) میباشد و ترجمه تحت اللفظی آن از اینقرار است:

" حکومت شاهانه این مملکت ( ایران ) یکی از مستبد ترین حکومت های دنیاست.  پادشاه در اعمال و افعال خود جز اراده و مشیت شخصی خود هیچگونه اصول و قاعده دیگری نمیشناسد و شاید تنها در مداخله در امور مذهبی اختیارات او قدری محدود باشد.  حیات و ممات و دارائی تمام اهل مملکت بدون استثنا کاملا" در دست اوست.

 پادشاه در حرمسرای شاهی بدنیا میآید و در میان همان چهار دیواری بزرگ میشود و مانند گیاهی که از نور و حرارت آفتاب محروم باشد هیچگونه تعلیم و تربیتی که در خور پادشاهان است نمی بیند و از علم و مافیها بالمره بی خبر میماند. 

همینکه دارای سن و سالی شد او را به خواجه ای می سپارند که به اسم لله باشی مربی و معلم اوست و خواندن و نوشتن را به او آموخته مسائل دینی را باو یاد میدهند و ضمنا" کرامات و معجزات پیغمبر مسلمانان  را نیز برای او حکایت نموده و تا بحد افراط کینه و بغض او را برخلاف ترک های سنی مذهب و مغولها بر می انگیزاند و باو چنین میفهمانند که دشمنی با این اقوام در حقیقت طاعت پروردگار است چیزی که جای تاسف است این است که تاریخ و علم سیاست ابدا" به شاهزادگان نیآموخته گوش آنها را با کلمات پارسائی و پرهیز و تقوی اشنا نمی سازند و بلکه برای اینکه فرصتی برای تفکر و تعمق در امور و قضایا پیدا نکند از همان سن جوانی آنانرا در میان زنان می اندوزند و دروازه های عیش و نوش و هوی و هوس را بروی او میگشایند و باین هم اکتفا ننموده اورا بخوردن تریاک و نوشیدن کوکنار معتاد میسازند و حتی کوکنار را با عنبر و ادویه دیگر می آمیزند که نشئه آن زیادتر شده و بر قوه باء بیفزایند.

 استعمال این مخدرات کم کم موجب سستی و رخوت کامل میگردد بطوریکه پنداری اشخاصی  که بدان معتادند از این عالم یکسره بدرند.

 زندگی شاهزادگان صفوی بهمین منوال میگذرد تا روزی که پدرشان بمیرد و نوبت سلطنت به آنها برسد.  آنوقت آنان را از حرمسرای بیرون می آورند و به تخت می نشانند و تمام دربار در مقابل آنها به خاک افتاده انقیاد و اطاعت خود را عرضه میدارد.

 شاه جوان در ابتدا مانند آدمی که هنوز درست از خواب بیدار نشده مدتی مات و متحیر است ولی رفته رفته بخود آمده چشم میگشاید و بنای سلطنت را میگذارد.

 اطرافیان او ابدا" درصدد این نیستند که اورا براه صلاح هدایت نمایند و تمام همتشان را مصروف براین میدارند که کاری بکنند که شاه جوان را خوش آید و خودرا در نزد او عزیز بنمایند.

 از طرف دیگر سعی دارند که حتی المقدور پادشاه از اوضاع مملکت بی خبر بماند و بکارهای سلطنت نپردازد و حتی وزیر بزرگ که او را اعتماد الدوله میخوانند هر وقت مطلبی دارد منظر میشود تا شاه قلیان بدست سر کیف و حال باشد؛  آنگاه قربان قربان گویان مطلب خود را که اغلب مربوط به منافع شخصی خود او و یا دوستان و کسان اوست به اسم مصالح کشوری به عرض میرساند و بزور چاپلوسی کار خودرا از پیش میبرد.

 ولی عموما" اگر مطلب مربوط به کار های مملکتی باشد و اسباب دردسر و ملال پادشاه بشود اعتماد الدوله فورا" موضوع دیگری که دلنشین تر باشد پیش می آورد و شربت و خوراک سفارش میدهد و اسباب نشاط خاطر همایونی را فراهم میسازد و اگر لازم باشد ساز زنندگان و رقاصه هائی را که تعلق به دربار دارند حاضر ساخته مجلس عیش و نوش را مهیا میسازند و یا خاطر پادشاه را به تماشای جنگ انداختن گاومیشها و قوچها و خروسها و بازیهای دیگر مشغول میدارند و شاه جوان که تجربه و بصیرتی در امور مملکتی ندارد از این تماشاها به مراتب بیشتر لذت میبرد تا از صحبتهای خشک و خالی مربوط به چیزها و اشخاص و نقاطی که هیچ نمی شناسد.  پس از این تماشا شاه به حرمسرا برمیگردد و با زنهای خود مشغول گفتگو و تفریح میگردد و مطالب همانطور انجام ناداده میماند و لهذا اعتماد بامید اینکه شاید فرصتی برای عرض مطالب خود بدست آورد مرتبا" روزی دوبار به دربار میآید و منتظر است که شاه سر دماغ باشد و یا خود او سعی مینماید که به هر تدبیری هست شاه را سر دماغ بیآورد تا بتواند مطلب خود را بیان نماید.  وای به حال او اگر موی دماغ پادشاه بشود و بدون آنکه موقع مقتضی باشد درصدد برآید که مطلب خود را ولو نجات و هلاک مملکت بدان بسته باشد به عرض برساند.

 و بهمین منظور یعنی برای بدست آوردن وقت مقتضی همه جا دنبال پادشاه است و از هیچ کاری که بتوان اسباب تفریح خاطر مخدوم خود را فراهم سازد کوتاهی نمی نماید چنانچه زیباترین دختران گرجستان و ارمنستان را آورده به حرمسرای پادشاهی میفرستد و هروقت پادشاه به شکار میرود مرد ها را مجبور میسازند که از اطراف راهی که پادشاه می پیماید تا مسافت زیادی دور بشوند تا زنها در خانه ها تنها بمانند و اگر میل پادشاهی تعلق گرفت بهر خانه ای خواست وارد شود.

  پادشاه کنونی میل مفرطی به شرابخواری دارد و چه بسا اتفاق می افتد چندین شبانه روز لاینقطع بدین کار سرگرم است.  این بود وصف الحال پادشاهان ایران که پس از نشستن به تخت چندین سال ابدا" به فکر مملکت و ملت نیستند و حتی به نام و بزرگی هم وقعی نمیگذارند. "


برگرفته از نسک:

 صندوقچه اسرار ( پوشینه اول )

سید محمد علی جمالزاده
****************************************
آدینه ناهید شید 31 تیر / 2570 شاهنشاهی

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

میراث اولین دانشگاه تاریخ ایران زیر خروارها خاک! / بی توجهی به دانشگاه تاریخی جندی شاپور

میراث اولین دانشگاه تاریخ ایران زیر خروارها خاک! 

بی توجهی به دانشگاه تاریخی جندی شاپور 

اهواز - خبرگزاری مهر: دانشگاه گندی شاپور
 به عنوان اولین دانشگاه تاریخ ایران و از نخستین دانشگاه های
 عملی جهان هنوز در گوشه ای از شمال خوزستان ناشناخته
 و در حال نابودی است! 

به گزارش خبرنگار مهر در اهواز، دانشگاه یا همان شهر دانشگاهی
 جندی شاپور که در برخی منابع حتی از آن به عنوان قدیمی‌ترین
 دانشگاه جهان نام برده شده را شاهپور اول فرزند
اردشیر هخامنشی بنا نهاد. 

شهر جندی ‌شاپور یکی از نواحی هفتگانه خوزستان
 به شمار می رفت که از ابتدا مرکز آن استان به شمار می‌رفته
و در دوره شاهپور دوم، جندی‌شاپور پایتخت دولت ساسانی
و مرکز خوزستان شد. در زمان شاهپور اول شهرهای گوناگونی
تاسیس شد که نام یکی از این شهرها جندی شاپور یا گندی شاپور بود. 


این شهر در جنوب غربی ایران در خوزستان و نزدیک شوشتر
 واقع شده بود. اکثر محققین، دوره تاریخی ساسانیان را مبتکر
 اصول شهرسازی و معماری می دانند چرا که شهرهای زیادی
در این دوران ساخته شد. دانشگاه جندی شاپور که در نوع خود
 از مهمترین مراکز علمی دنیای کهن بود در این دوران ساخته شد.
این مدرسه گر چه از زمان شاهپور اول پایه ریزی شده بود
 اما توسط این پادشاه تعمیر و گسترش یافت. 




کانال قدیمی آب که از شهر جندی شاپور در دوره ساسانی
 بجا مانده است 


دانشگاه جندی شاپور از مهمترین مراکز آموزشی و تحقیقی دنیای
 آن زمان بود که تعداد زیادی دانشمند و پزشک در آن مشغول به تدریس، تحصیل و طبابت بودند. در این مرکز علاوه بر کتب تالیف شده
دانشمندان ایرانی بسیاری از کتاب های یونانی و هندی را به
 پهلوی ترجمه کرده و آنها را تعلیم می دادند. 


در زمان انوشیروان عده ای از فلاسفه یونان، که بعد از تعطیلی
آکادمی آتن به دلیل تعصب امپراطوری روم به ایران پناهنده شدند،
مورد حمایت این پادشاه قرارگرفتند. آنان در دانشگاه جندی شاپور به
 تدریس مشغول شدند. انوشیروان حتی عده ای را به هندوستان فرستاد
 تا به فراگیری علوم بپردازد. طب یونان در مدرسه جندی شاپور
 رواج یافت.
 فلسفه ارسطو و افلاطون در زمان انوشیروان به فارسی ترجمه شد.
 برزویه طبیب نیز در زمان انوشیروان به هند رفت
و با تنی چند از دانشمندان
و کتب هند به ایران بازگشت. 


مدرسه جندی شاپور در علم کیمیا (شیمی)، زیست شناسی و
 علوم پزشکی نقش مهمی داشته است. انوشیروان گذشته از
تاسیس دانشکده طب جندی شاپور به تاسیس مدرسه دیگری
 که در آن ریاضیات، فلسفه و نجوم تدریس می شد در جندی شاپور
 اقدام کرد. 


در سال 17 هجری و به روایتی دیگر، سال 19 هجری این شهر توسط
 مسلمانان فتح می‌شود، تصرف این شهر بدون جنگ و خونریزی
 صورت گرفته، بدین معنی که دروازه‌های شهر باز بوده و مردم
به مانند زمان صلح بدون اسلحه به شهر وارد و یا از آن خارج می‌شده‌اند. 


در اوایل اسلام هم شهرت این شهر علاوه بر دانشگاه معتبر پزشکی،
به صنایع دستی، زراعت، نیشکر و برنج‌کاری فراوان آن بوده
 که محصول آنها به نقاط دور دست هم صادر می‌شده است.
 شهر جندی‌شاپور تا 372 هجری قمری آباد بوده
و در قرن ششم هجری به گفته مقدسی (مورخ) به واسطه
 حمله برخی عشایر به ویرانه‌ای تبدیل می‌شود. 




مقبره یعقوب لیث که در محوطه جندی شاپور دفن شده است 

این تاریخ سرشار و گهربار بی شک دانستی های فراوانی
 برای کاوش دارد که می تواند عظمت ایرانیان در تاریخ را
بیش از گذشته برای جهانیان به اثبات برساند ولی این گنجینه تاریخی
 عظیم همچنان از نبود یک کاوش جدی و حساب شده
در رنج است و میراث غنی نهفته در آن در حال نابودی است. 



سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان
 در خصوص این اثر باستانی به خبرنگار مهر در اهواز می گوید:
جای تعجب دارد مکانی که می تواند اوج عظمت علمی ایرانیان
در زمانیکه که اکثر مکان های دنیا با ابتدایی ترین شیوه،
زندگی می کردند را نشان دهند تا این حد مغفول مانده
 و تاکنون یک کاوش حساب شده در آن صورت نگرفته است. 



کشاورزی در 500 هکتار از محوطه 

مجتبی گهستونی تاکید بر اینکه کل محوطه باستانی
این دانشگاه 1000 هکتار است که در حال حاضر در 500 هکتار
 آن کشاورزی صورت می گیرد، افزود: دانشگاه جندی شاپور
 که شاید بتوان آن را اولین مرکز فکری و علمی جهان نامید
در سال 1358 توسط گروه هفت نفره واگذاری زمین به کشاورزان
محلی واگذار شده و کشاورزان در آن اقدام به کشت گندم می کنند
 که این امر تا به امروز ادامه دارد. 


وی افزود: در نزدیکی این محوطه تاریخی یک روستا به نام
قلعه سردار وجود دارد که باعث می شود همواره این محوطه تاریخی
 در معرض رفت و آمد مردم باشد.
 ضمن اینکه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این محوطه در اختیار
 یک گروه آمریکایی برای انجام کارهای عمرانی قرار گرفته بود
 که خوشبختانه با پیروزی انقلاب و خروج آمریکایی ها از کشور،
کارهای این گروه نیز نیمه تمام ماند و از آسیب رساندن جدی
 به این محوطه اینگونه جلوگیری به عمل آمد. 


گهستونی با اشاره به اینکه تا به امروز تخریب های فراوانی
 در این محوطه تاریخی صورت گرفته است، گفت:
 در هر فصل کشاروزی که زمین این محوطه تسطیح می شود
 اشیا باستانی فراوانی با بیل های تراکتور از دل خاک بیرون می آیند
 و تخریب می شوند و اینگونه است که آثار شکوه تمدن ایرانیان توسط کشاورزان بومی به محاق نیستی سپرده می شود. 




تپه باستانی جندی شاپور در میان مزارع گندم! 

وی افزود: در این بین نیز تاکنون اشیا سالم فراوانی
از دل خاک توسط کشاورزان و برخی حفاران بیرون آمده که
 برخی از آنها به میراث فرهنگی سپرده شده و تعداد قابل توجهی
 از آنها توسط افراد سودجو از کشاورزان که به اهمیت تاریخی
این اشیا واقف نیستند، تصاحب می شود. 


عبور جاده از محوطه دانشگاه 

دبیر انجمن دوستدارن میراث فرهنگی خوزستان اظهار داشت:
 موضوعی که اکنون به شدت دوستداران میراث فرهنگی را نگران کرده،
 صدور مجوز ساخت جاده آسفالته است که دقیقا از
 وسط محوطه باستانی این دانشگاه می گذرد که این امر
 با دستور فرماندار دزفول انجام می شود ولی میراث
 فرهنگی خوزستان با این امر مخالفت کرده است. 


وی افزود: البته متاسفانه مخالفت میراث فرهنگی
 با این امر بسیار دیر صورت گرفته است چرا که کارهای مقدمات
و زیرسازی برای ساخت جاده از سوی پیمانکار انجام شده و بخشی از
 محوطه را با مشکل اساسی مواجه کرده است.
همچنین در سال های اخیر مجوز حفر 10 حلقه چاه آب
 در این محوطه صادر شده که برای آبیاری زمین های کشاورزی
 موجود در این منطقه صورت گرفته است. 



یکی از مواردی که همواره به واسطه آنها محوطه های تاریخی
 فراموش شده یا نابود شده را می توان کشف کرد وجود
برخی تپه های غیر طبیعی است. این تپه ها مربوط به بناهایی هایی
 باستانی است که پس از تخریب به مرور زمان خاک بر روی آنها
 انباشته می شود و به تپه ای خاکی تبدیل می شوند. 


در این خصوص می توان به کشف معبد چغازنبیل هفت تپه اشاره کرد
 و توسط کاوشگران صنعت نفت که با چرخ بال مشغول
 بررسی منطقه بودند و تپه ای غیر طبیعی را مشاهده کردند
 اشاره کرد که در نهایت این کار آنها منجر به کشف معبد
 باشکوه چغازنبیل شد اشاره کرد. 




عبور هر روزه کامیونها برای احداث جاده در
محوطه باستانی جندی شاپور 

گهستونی در این خصوص می گوید:
 تپه های باستانی فراوانی در محوطه دانشگاه وجود دارد
 که شاید با کاوش هر کدام از آنها می توان آثاری
از دانشگاه باستانی جندی شاپور را پیدا کرد
 ولی هیچگاه این امر صورت نگرفته
 و این تپه های باستانی یکی پس از دیگری توسط
افراد مختلف و کشاورزان تخریب شده است. 



تخریب کامل برخی تپه های محوطه :

وی ادامه داد: طبق اعلام جهاد کشاروزی و با توجه به عدم
 شناخت فنی آنها از شناسایی کامل تپه ها باستانی در سال 1356
 در این محوطه 16 تپه باستانی وجود داشته که این تپه‌ها در دهه 70 خورشیدی به هشت تپه کاهش یافته است یعنی هشت تپه
 در این فاصله زمانی بر اثر تخریب ها و حفاری های صورت گرفته
 کاملا از بین رفته اند. 


گهستونی تصریح کرد: در عین حال گزارش
یگان پاسداران میراث فرهنگی خوزستان
 در سال‌های اولیه دهه‌ 80 خورشیدی این تخریب‌ها،
 تعرض‌ها و تسطیح‌ها را بالغ بر 50 تپه‌ باستانی عنوان می‌کند.
 با این وجود هنوز تپه هایی برای کاوش
 در این محوطه وجود دارد که انتظار می رود
میراث فرهنگی با اختصاص مبالغی اقدام به این کار کند. 


دبیر انجمن دوستدارن میراث فرهنگی خوزستان
با اشاره به اینکه وضعیت فعلی جندی شاپور بحرانی
و نگران کننده است، افزود: انتظار ما این است
که پایگاه باستان شناسی جندی شاپور
هرچه سریع تر برای احیا و ساماندهی این منطقه راه اندازی شود
 و این منطقه مجددا تعیین عرصه و حریم شود.
 البته در سال 1385 این محوطه تعیین حریم شده
 اما این کار به دلیل ضعف تیم باستان شناسی
 در انجام ضوابط تعیین حریم از سوی
 شورای فنی سازمان میراث فرهنگی خوزستان رد شد
 و پرونده آن مسکوت ماند. 


گهستونی در خصوص اقدامات مورد نیاز برای نجات بخشی
این محوطه گفت: برخورداری محوطه باستانی جندی شاپور
 از اعتبارات خاص ملی برای کاوش های باستانی شناسی اساسی،
 تسریع در راه اندازی پایگاه باستان شناسی جندی شاپور،
ثبت محوطه جندی شاپور در فهرست آثار جهانی،
خروج فوری کشاورزان از منطقه با خرید سهم زمین
 آنها توسط میراث فرهنگی و پرداخت کلیه خسارت های
جهاد کشاورزی به میراث فرهنگی خوزستان
از جمله موارد مورد انتظار برای احیای این محوطه است. 


securedownloajjjjd.jpg


securedownloajjd.jpg



securedownload.jpg



securedownjjload.jpg


یک شنبه 26 تیر/ 2570 شاهنشاهی
 

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

کابوس دوباره گاودانه؛اینجا گرگر جان روستائیان را می گیرد / تقدیم به مردان پائین تنه ای دولت که سر کرده کوتوله شان به ملت ایران میگوید ما در ایران پائین تنه داریم اما فقر نداریم!!

کابوس دوباره گاودانه؛ اینجا گرگر جان روستاییان را می‌گیرد
 
وقتی خبر قطع انگشتان روستاییان گاودانه به دلیل استفاده از تله کابین دستی "گرگر"  برای نخستین بار توسط خبرگزاری مهر منتشر شد شاید برخی تصور می کردند که این روستا تنها مکانی است که مردمش برای ارتباط با دنیای خارج از روستا مجبورند از رودخانه عریض مارون بگذرند و مرگ عزیزان و قطع انگشت کرایه استفاده آنها از تله کابین دستی (گرگر) باشد. اما گاودانه ای ها تنها روستاییانی با انگشتان بریده نیستند. روستاهای دیگری هم در مجاورت رودخانه عریض مارون قرار دارند که مجبورند برای عبور از این رودخانه و ارتباط با دنیای خارج از گرگر استفاده کنند برخی از این روستاها اندرون بیدانجیر و آبریز نام دارد.
از شهرستان دهدشت کهگیلویه و بویر احمد به سمت روستای اندرون باید سه ساعت و نیم با یک خودروی مناسب راههای کوهستانی را بالا رفت. تازه اگر ماشین شاسی بلند یا پیکان سرحال پیدا شود باید بابت رفت و برگشت به روستا هشتاد هزار تومان پرداخت درغیر این صورت باید عطایش را به لقایش ببخشید.
چهار ساعت به سمت داخل کوههای شهرستان دهدشت همان جایی که غیر از کوه و درختهای بلوط و دور از شهر، هیچ تکنولوژی دیگری را نمی بینی، خانه های کپرنشینان روستای اندرون بید انجیر و آبریز پیداست.
روستای اندرون 37 خانوار دارد. اغلب دامپرور و کشاورز هستند و خودشان همه مایحتاجشان را تهیه می کنند. روستای آبریز هم با جمعیت کمتری نسبت به اندرون در طرف دیگر رودخانه قرار دارد. این روستاییان نیز باید مانند اهالی روستای گاودانه برای گذر از رودخانه و رفتن به شهرستانهای دهدشت و لوداب از گرگر استفاده کنند.
آبریزی ها برای رفتن به شهرستان دهدشت و اندرونی ها برای رفتن به لوداب چاره ای ندارند جز اینکه از رودخانه رد شوند.
در این رفت و آمدها بودند و هستند بسیاری از روستاییانی که گرگر برای اینکه آنها را به طرف دیگر رودخانه برساند، یا انگشت دستشان را به یغما برد یا جانشان را.
تعداد فوت شدگان روستای اندرون بیشتر از نقص عضو شده هاست
اما تفاوت این روستا با روستای گاودانه در این است که اهالی اندرون دستان سالمتری دارند. چون به کودکانشان اجازه نمی دهند به تنهایی از این وسیله استفاده کنند اما در عوض تعداد افرادی که از بالای گرگر به داخل رودخانه افتاده و فوت کرده اند بیشتر از نقص عضو شده هاست.
با این حال مدتها پیش یکی از کودکان این روستا یک شبانه روز بین آسمان و زمین درست وسط رودخانه گیر کرده بود و کسی نمی توانست گرگر را به سمت دیگر رودخانه بکشاند از آن به بعد بود که روستایی ها یک طناب محکم به گرگر بستند تا اگر دوباره چنین اتفاقی افتاد، فرد دیگری طناب را بکشد و گرگر را به سوی دیگر رودخانه هدایت کند.
چون گرگر در مسیر رفت از روستای اندرون به سمت آبریز به دلیل شیب زیاد سریع حرکت می کند و بیشتر در همین موقع است که انگشتان دست روستاییان لابه لای چرخهایش گیر می کند اما در راه برگشت آنقدر کند می رود که باید افراد دیگر روستا به کمک فرد نشسته در گرگر بیاید.
برخی از افراد روستا برای اینکه مشکلات سوارشدن روی گرگر را نداشته باشند از داخل رودخانه رد شده اند اما چون جلبکهای کف رودخانه زیاد است، لیز خورده و با دست و پاهای شکسته به آن سو رسیده اند.
محمد طلا چرسی، عضو شورای روستای اندرون به خبرنگار مهر می گوید: هر از گاهی انگشتان دست روستاییان به وسیله  گرگر قطع می شود. خیلی از افراد بعد از اینکه این حادثه برایشان رخ داد از روستا به شهر مهاجرت کردند و بسیاری دیگر جزو مهمانان و عابرانی بودند که یا نقص عضو شدند و یا فوت کردند. بنابراین آمار دقیقی از افراد حادثه دیده وجود ندارد.
به گفته چرسی؛ 6 نفر در روستا باقی مانده اند که یا انگشت ندارند و یا انگشت دستشان زخمی شده است. اما حدود 12 نفر دیگر را تا جایی که مردم روستا می توانند به یاد بیاورند، یا از گرگر سقوط کرده اند و یا رودخانه مارون آنها را در خود غرق کرده است. سهراب 45 ساله، عین اله فرزند محمد علی، پسر گرجعلی،عین الله و سیف الله ، م‍‍ژگان فرزند عبدالکریم. سیفی، و یک زن برخی از افرادی هستند که جسدشان هنوز به خانه نرسیده است.
چرسی می گوید: اهالی این چند روستا فاصله زیادی با شهر دارند به همین دلیل فقط برای کارهای ضروری به شهر می روند. چون در این منطقه نه ماشینی هست که جاده های کوهستانی را تا شهر طی کند و نه کسی که بتواند این راه را پیاده برود و بیاید. به همین دلیل برخی از افراد این روستا مانند پیرمردها و پیرزنهای ناتوان هنوز شهر را ندیده اند.
 روستاییان خوزستان و چهارمحال هم از گرگر استفاده می کنند
اشکان رحیمی زاده، مدیرکل سازمان امور عشایر استان کهگیلویه و بویراحمد به خبرنگار مهر می گوید: سازمان امور عشایر سالها پیش در استانهای مختلف  برای رفت و آمد عشایر در مناطق صعب العبور تله کابین دستی نصب می کرد اما از حدود 17 سال پیش که من این سمت را بر عهده گرفتم به یاد ندارم گرگر جدیدی در مناطق صعب العبور نصب شده باشد.
وی با بیان اینکه هنوز بسیاری از روستانشینان در استانهای زاگرس نشین مانند کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان و چهارمحال و بختیاری از گرگر استفاده می کنند می گوید: رسیدگی به عشایر به عهده سازمان امور عشایر بوده و هست اما رسیدگی به مسائلی از جمله مشکلات رفت و آمد آنها در مناطق صعب العبور عشایری که سالهاست روستانشین شده اند به امور روستاییان استانداری ها مربوط می شود.
 
تنها بشکه نفت روستاییان شهرستان دهدشت،مدتهاست خالی مانده است
اما مشکلات روستاییان آبریز و اندرون بیدانجیر تنها استفاده از گرگر و قربانی دادن به این تله کابین دستی نیست. به گفته عضو شورای روستای اندرون بیدانجیر؛ هفت سال پیش سازمان امور عشایر برای استفاده مردم از نفت یک بشکه بزرگ نزدیک میان دو روستای آبریز و اندرون قرار داد و هر زمستان آن را برای استفاده مردم پر از نفت می کرد اما مدتهاست که این بشکه دیگر رنگ نفت را به خود ندیده است چون راننده نفتکش می گفته راه خراب است و ماشین نمی تواند تا اینجا بیاید آن هم برای پر کردن فقط یک بشکه نفت!
از خانه بهداشت روستا فقط یک ساختمان خالی باقی مانده است
رئیس شورای روستای اندرون هم می گوید: تا چند سال پیش دختر خانمی در خانه بهداشت اینجا به داد مریضانمان می رسید اما او هم شوهر کرد و از اینجا رفت. بنابراین مدتهاست که از خانه بهداشت تنها یک ساختمان باقی مانده است این درحالی است که اگر مریضی را به شهر ببریم مسئولان بیمارستان می گویند باید دفترچه درمان شما توسط مسئول خانه بهداشت مهر زده شود!
کرامت خلیلی می گوید که این موضوع را از اداره بهداشت شهرستان دهدشت پیگیری کرده است اما آنها جواب داده اند که چون جمعیت روستا کم است نمی توانیم نیروی جایگزین برای روستا بفرستیم به همین دلیل پیرمردان و پیرزنان مریض روستا روی دستمان می مانند!
آب تصفیه خانه اندرون به مارگون می رود
در کنار رودخانه مارون و ما بین روستای آبریز و اندرون شرکت آب و فاضلاب استان کهگیلویه و بویراحمد کارگاه تصفیه آب را راه اندازی کرده است تا آب رودخانه مارون را برای استفاده مردم شهرستان لوداب و مارگون و بعد از آن برای روستای آبریز تصفیه کند برخی از روستاییان این محدوده در این کارگاه کار می کنند. اما حتی یک قطره هم از این آب تصفیه شده نصیب روستاییان اندرون که آن سوی رودخانه هستند نمی شود چون اداره آب و فاضلاب لوداب اعلام کرده که مسئولیت تهیه آب تصفیه شده روستای اندرون با شهرستان دهدشت است نه آنها!
کودکان این روستاییان برای پر کردن اوقات فراغتشان کمتر از تنقلات معمول شهری استفاده می کنند. بیشتر مدت سال اصلا میوه ای پیدا نمی کنند که بخورند چون در این منطقه درخت میوه کشت نمی شود.. اینجا فقط تا چشم کار می کند درخت بلوط است. این میوه سهم عمده ای در تغذیه روستاییان دارد به صورتی که نان بلوط قوت اصلی زندگی آنهاست.
..................
عکس و گزارش از فاطیما کریمی
منبع  "خبرگزاری مهر"

یک شبنه 19 تیر / 2570 شاهنشاهی

۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

تخریب در مدرسه تاریخی چهارباغ

تخریب در مدرسه تاریخی چهارباغ
 
گزارش خبری
1390/4/12
در حالیکه بسیاری از کار‌شناسان مرمت بناهای تاریخی بر این باورند که هرگونه تغییر کاربری در بناهای تاریخی می‌تواند هویت تاریخی و معماری آن بنای تاریخی را زیر سوال ببرد، حجره‌های مدرسه تاریخی چهارباغ اصفهان در حال تخریب هستند.
به گزارش مهر، چندی پیش تغییراتی در مدرسه تاریخی چهارباغ توجه همگان را به خود جلب می‌‌کرد و آواری از این مدرسه خارج می‌‌شد که گویای آسیب به این بنای تاریخی بود.
در تغییرات صورت گرفته، سه اتاق از حجره‌های موجود در این مدرسه تاریخی و دیوارهای میان آن تخریب شده‌اند و با این تخریب، اتاق نشیمن و صندوق خانه این مدرسه یکسره شده است.
باید تخریب حجره‌های مدرسه چهارباغ متوقف شود
یک کار‌شناس بناهای تاریخی درباره تخریب اتفاق افتاده در مدرسه چهارباغ می‌گوید: «تخریب حجره‌های واقع در مدرسه چهارباغ منطبق با اصول معماری اسلامی نیست.»
این استاد دانشگاه که نمی‌خواهد نامش فاش شود، ادامه می‌دهد: «صندوق خانه‌های موجود در این مدرسه تاریخی دارای حکمت خاصی بوده و نباید آن را تخریب کرد زیرا این محل جایگاهی برای استراحت، قرار گرفتن مواد خوراکی، کتب و امور شخصی بوده تا در ‌‌نهایت وقتی یک شخص در آن اتاق کار می‌کند و یا مشغول گفتگو و مباحثه با دیگر طلاب است دیگر هم اتاقی‌های او و طلابی که در اتاق هستند در صورت نیاز به استراحت به صندوق خانه مراجعه کنند.»
این استاد دانشگاه همچنین می‌گوید که بر اساس وقف نامه تغییر در مدرسه چهارباغ امکان پذیر نیست و «تولیت مدرسه نباید کوچک‌ترین خللی در این مدرسه ایجاد کند و در صورتی که تخریب شد نیز باید اعاده شود.»
حذف و اضافه کردن هر چیزی از بناهای تاریخی به هویت اثر صدمه می‌زند
سیدرضا حسینی کشتان، یک کار‌شناس دیگر مرمت بناهای تاریخی درباره تخریب اتفاق افتاده در مدرسه چهارباغ می‌گوید: «بناهای تاریخی با کالبدی که دارند پیام خود را انتقال می‌دهند و نباید هیچ دخالتی در کالبد بناهای تاریخی داشت.»
آقای حسینی کشتان، «حذف و یا حتی اضافه کردن یک چیز به بناهای تاریخی» را موجب بهم ریختن «هویت آن اثر» می‌داند.
او ادامه می‌دهد که «این تغییر و خراب کردن دیوار در میان این حجره‌ها در ‌‌نهایت باعث می‌شود تا هر بازدید کننده‌ مدرسه چهارباغ با دیدن بنا گمان کند هویت اصلی بنا این گونه بوده که در واقع چنین چیزی به هویت و فرهنگ معماری صدمه می‌زند.»
مدرسه تاریخی چهارباغ، آخرین بنای تاریخی باشکوه عهد صفویه در اصفهان است که نزدیک به ۳۰۰ سال پیش، با هدف تدریس و تعلیم طلاب علوم دینی طی ۱۰ سال ساخته شد. این بنا پس از انقلاب ایران نیز مورد استفاده حوزوی قرار گرفت.
گنبد این بنا از نظر تناسب معماری و زیبایی طرح و کاشی‌کاری، پس از گنبد مسجد شیخ لطف‌الله قرار دارد و درهای اصلی این مجموعه، از نمونه‌های والای هنر و صنعت به شمار می‌روند.
منبع: مهر
مرتبط:
نامه جامعه دانشگاهی به خامنه‌ای درباره تخریب بافت‌های تاریخی
سال 89، سال بد میراث فرهنگی

دوشنبه مه شید 13 تیر / 2570

به جوانان یاسوج بگوئید من در آنجا نیستم من اینجا هستم ولی دلم پیش شماست ؛ نگاه کنید من هستم

به جوانان یاسوج بگوئید من در آنجا نیستم من اینجا هستم ولی دلم پیش شماست ؛ نگاه کنید من هستم

http://www.facebook.com/#!/photo.php?fbid=175568535841479&set=a.139864456078554.28448.139858942745772&type=1&theater

دوشنبه مه شید / 13 / تیر 2570

۱۳۹۰ تیر ۱۰, جمعه

در مورد خلیج فارس/ آیا عربی حرف زدن  تعدادی کشور آنطرف دریای جنوبمان دلیل تغییر نام خلیج فارس است؟ / دلیل عربی حرف زدن کشورهای آنطرف خلیج فارس:

ایرانیان عزیز  کشورهای آنطرف خلیج فارس همگی عربی حرف میزنند اما عرب نیستند اعراب کره زمین فقط و فقط  و فقط مردم کشور عربستان صعودی هستند که قبلا" هم حجاز نامیده میشدند تعداد کشورهای عرب زبان چیزی را ثابت نمیکند و دلیل نمیشود این دریا به نام اعراب نامیده شود باید بگویم  تمام کشورهای آنطرف خلیج فارس نه کشور هستند و نه عرب این کشورها بغیر از حجاز یا همان عربستان صعودی تماما" با دسیسه انگلستان و پشتوانگی آخوندهای بی غیرت 200 سال پیش از میهن خود ایران جدا شدند !!‌ درواقع آنها استانهای ایران بودند که از کشورشان جدا شدند تا منافع زمینی و دریائی و ته دریائی آن نصیب همان انگلستان و یا هر کشور بی ناموس دیگری بشود و نصیب ایرانی نشود ؛  بحرین هم ایرانیانی هستند که 40 ساله از ایران جدا شدند آنهم باز برمیگردد به روح کثیف پدرسوخته همان انگلستان  بی شرف درنتیجه امارات و دبی و زهر مار و کویت و کوفت و درد و همه و همه بغیر از عربستان سوسمار خور سر بر عرب نیستند فقط عرب زبانند دلیل عرب زبان شدنشان هم اینستکه 1400 سال پیش که اعراب بی شرف میرزا آمدند ایران چند هزار ساله ما را مسلمان کنند و خدای جلادشان را به ما ایرانیان فرو کنند ( کشوری که خدای بهتری داشت و زرتشتی اخلاقی و خرد ورز تر ( حالا هر چقدر هم بدی هائی داشتیم )  )‌ در نتیجه استیلای اعراب مسلمان بر ایران آن استانهای آنطرف خلیج فارس همگی زبان فارسی را کنار گذاشتند و عرب زبان شدند چون مجاور و همسایه عربستان یا حجاز هم بودند درضمن بگویم اگر من و شما و مردم کشورمان هزار سال هم چینی حرف بزنیم چینی و ژاپنی نمیشویم هرکسی مال همان جائی است که بدنیاآمده و بزرگ شده این کشور ما هم مثل آلمان در زمان جنگ جهانی دوم که به دو قسمت آلمان شرقی و غربی تقسیم شد ما هم تقسیم شدیم و استانهای آنطرفمان را از ما دست زور و بی حیائی گرفت اضافه کنم  حدود 3000 سال پیش عربستان صعودی یا حجاز هم استان ایران هخامنشی بوده )
اثبات ژنتیکی  مردمان یک کشور:

 برای اثبات یک نژاد هم از " دی ان ا "  استفاده میکنند و فقط مردم عربستان صعودی  روی کره زمین "دی ان ا " عربی دارند  زبان عربی حرف زدن نژاد انسانهارا تعیین نمیکند ؛ زبان همراه با نکات دیگر در تاریخها باید بیآید که در این مورد در ایران و تاریخها آمده است.
نتیجه :
بازهم میگویم مردم کشورهای آنطرف خلیج فارس همگی ایرانیانی هستند که از ایرانشان فقط 200 ساله که جدا شدند اینرا همه تاریخ نویسها نوشتند؛  سند تاریخی هم مثل سند خانه آدم میباشد وقتی یک خانواده ای سند خانه شان را نشان میدهند یعنی آنرا خریده اند و مالک آن هستند دیگر نمیشود آن ملک و خانه را با نام دیگری بفروش برد و منافعش را خورد ؛ منافع آن خانه مال اهالی سند دار آن هست  و بس؛ 
در وبلاگی خواندم چون پادشاهان فارس ازبین رفتند و مردم آنطرف همگی عربی حرف میزنند پس نام خلیج فارس باید بشود خلیج عربی !!
یعنی چی پادشاهان فارس از بین رفتند و مردم آنطرف همگی  عربی حرف میزنند ؟؟‌!!‌ما تاریخها داریم یعنی اسناد ها داریم

سرزمینهای جدا شده از ایران در حدود 200 سال پیش:
http://www.mediafire.com/?0smc2llzn03u8v5
آدینه ناهید شید / 10 / تیر 2570 شاهنشاهی