۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

تاریخچه شهر قم

تاریخچه شهر قم


* به علت اشتباهی که بعضی از هموطنانمون در مورد معنای اسم قم دارند (که آنهم تقصیر دولت نامردان ایران است)

این مطلب را اینجا منتشر میکنم

جغرافیا:

قم شهری است در حاشیه کویر، که در فاصله ۱۴۰ کیلومتری جنوب شهر تهران قرار دارد.

وجه تسمیه

ریشه نام این شهر به «کومه» به معنای آلاچیق مانندی که چوپانان برای استراحت می‌ساختند، باز می‌گردد. قُم معرَّب یعنی عربی شده ی کومه است.

تذکر:

در مورد اسم قم باید تذکر بدهم که شهر قم هم مثل بقیه شهر های ایران در ایران واقع شده است و اسمش هم یک اسم ایرانی و یا فارسی است و نمیتواند عربی باشد بعضی از هم میهنان در ایران فکر میکنند قم عربی و به معنای ایستادن است در شهر قم هم تابلوی بزرگی از طرف دولت جبار و غلطمان نصب شده است و نوشته است قم )شهر ایستاده(

همانطور که در بالا ذکر شد این اسم (یعنی قم) معرب کومه است که از ویکی پدیا سرچ کردم و در بالا نوشته ام . لطفا" افکار غلط را از ذهنتان پاک کنید .

تاریخچه:

از لحاظ تاریخی روایتهای گوناگونی در مورد تأسیس شهر قم وجود دارد. یک گزارش تاریخی بر آن است که شهر قم در سالهای دور توسط مهاجرانی که از یمن به ایران هجرت کرده بودند تأسیس شده‌است. روایت مستند تر حاکی از آن است که این شهر قدمت ۵۰۰۰ ساله دارد که این ادعا توسط دانشگاه آکسفورد با استناد به آزمایش کربن مورد تایید واقع شده‌است.

بنا بر نقل گریشمن، محدوده کنونی قم جزو دومین دسته سکونتگاه‌های پیش از آریایی فلات ایران بوده‌است. بنا بر این قول و همچنین بر اساس حفاریهای انجام شده در محل تپه قمرود، قدمت سکونت در این منطقه به هزاره پنجم پیش از میلاد می‌رسد. آثار این حفاریها در موزه ایران باستان و نیز موزه آستانه قم موجودند.

منبع: ویکی پدیا

در دنباله ...

چنانچه مدارک و شواهد تاریخی نشان می دهد شهر مذهبی قم قبل از زمان هخامنشیان وجود داشته است چون

مورخین نوشته اند که این شهر بدست اسکندر مقدونی ویران گردید ولی قباد ساسانی آنرا دوباره مرمت و آباد گردانید. در سال 23 هجری سپاهیان تازی قم را بتصرف خود درآوردند در قرن اول و دوم هجری این شهر تابع اصفهان ولی در زمان سلطنت هارون الرشید از اصفهان جدا گشت و استقلال و استقراری یافت.

در اواخر قرن دوم هجری که خلفای بنی عباس در بغداد حکومت می کردند حضرت فاطمه خواهر امام رضا امام هشتم که به نیت دیدار برادرش عزم رفتن به خراسان را داشت در قم مسموم و در همانجا مدفون گردید و از این هنگام مرقد خواهر امام رضا مورد توجه شیعیان قرار گرفته و همه ساله عده زیادی از زائران بقصد زیارت مرقد آن حضرت به قم سفر می کردند.

در قرن سوم هجری شهر قم به دو منطقه بزرگ و کوچک تقسیم شد که قسمت بزرگ را مینجان و کوچک را کمندان مینامیدند و اهل تشیع در آن سالها که مورد گفتگوی ماست در منطقه دوم گرد آمدند.

در قرن چهارم شهر قم دارای حصار و باروئی بوده که پیرامون آنرا احاطه کرده بود و بقرار معلوم در زمین های حاصلخیز آن پسته و فندق بعمل می آمده است.

یاقوت حموی مورخ مشهور درباره شهر قم مینویسد: شاه صفی صفوی برای حرم صحن زنانه ای ساخت و شاه عباس ضریحی از فولاد برای آن مرقد ترتیب داد...

در قم آثار و ابنیه کهنه و قدیمی بسیاری وجود دارد که متعلق به مردم ایران است و هنوز هم وجود دارند.

( خدا کنه دزدهای آثار باستانی رشد کرده در این نظام جمهوری ولایت وحشت این مطلب منو نخوانند)

قم در یورش مغولان به ایران مورد تاخت و تاز قرار گرفته و بکلی ویران شده است و بصورت تلی از خاک درآمده است . حمد اله مستوفی مینویسد: دورباروی شهر زیاده بر هزار قدم است.

پادشاهان صفوی در عمران و آبادی این شهر نقش مهمی داشته اند و در قم پنج تن از پادشاهان این سلسله مدفون میباشند.

شهر قم در زمان حملات افغانها به اصفهان بار دیگر به ویرانی گرائید و سیل هم به انهدام شهر کمک کرده در سال 1055 نیمی از شهر قم را سیل از میان برد.

در زمان حکومت قاجاریه فتحعلی شاه به آبادانی قم همت گماشت و گنبد حرم را تجدید بنا نمود این پادشاه در صحن حرم مدفون است.

بن مایه:

برداشت از کتاب

: ایران قدیم /تهران قدیم نوشته:

ناصر نجمی

انتشارات جانزاده


این مطلب به تاریخ ناهید شید آدینه7 اسفند ماه 2568شاهنشاهی برابر با

7اسفند ماه 1388شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشده شد.

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

خدمات رضا شاه بزرگ به مناسبت کودتای سوم اسفند



** نخست
29 بهمن ماه روز عشق را به هم میهنان گرامی شاد باش میگویم این روز و تمامی روزهای ایرانیان ایران دوست خجسته باد.

** یاد آوری میکنم که رضا شاه بزرگ کشور خرابه ای با خزانه ای بسیار خالی و مردمی با دشواریهای زیاد و فقر فکری ناشی از وجود مستمر
1400 ساله دین و 400 ساله مذهب و آخوندهای منحرف خرافاتی بی وطن و بیماریهائی مثل کچلی و سل و انواع بیماریهای خطرناک دیگری از پادشاهان احمق و وطن فروش قاجاریه به ارث برده بود این مرد بزرگ که بقول تاریخ نویس معاصر کسروی : بزرگی نام خود را در بزرگی نام وطنش میدانست بزرگی بی سواد و روستائی و وطن دوست بود با کشوری به معنای واقعی کلمه خرابه !! این مرد بزرگ با سرما یه ای و دوستانی اندک در ایران کوششهای زیادی برای این مملکت انجام داد که البته این کوششها با مقداری نارسائی هم همراه بود .

کارهای بزرگ رضا شاه در زمانه ای بس خطرناک و بس بیمار گونه از همه نظر و بدون سرمایه کافی خزانه مملکتی:

ياد‌‌آوری مي‌شود كه در زما ن

رضا شاه پهلوی طی شانزده سال سلطنت درگیر تکوین دولت مدرن در ایران بود. در این هنگامه‌بود که آلمان به رهبری آدولف هیتلر جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. خدمات رضا شاه پهلوی به ایران و ایرانیان را نمی توان به طور کامل در اینجا درج کرد ، تنها اشاره کوچکی به خدمات آن بزرگمرد کافی است تا همه پی ببرند که ایران امروز بدون رضا شاه هیچ بود .

سرکوب غائله جنگل و خراسان و تحکیم قدرت حکومت مرکزی در آذر بایجان و مازندران

سرکوب یاغیان در سراسر ایران از جمله کاشان

تشکیل ارتش نوین ایران، متحدالشکل شدن جامه لشگرین و تصویب قانون نظام وظیفه در سال 1303

برچیدن حکومت دست نشانده شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن

احداث راه آهن سراسری با کمترین امکانات مالی و فنی

بنیانگزاری دادگستری به جای محاکم شرع ، الغای کاپیتولاسیون و سپردن محاکم به قضات حقوقدان ایرانی

تأسیس بانک ملی ایران و کوتاه کردن دست بانکهای انگلیس از دارائیهای دولت

بنیانگزاری نیروی دریائی

بنیانگزاری نیروی هوائی با خرید چند هواپیمای یونکرس از آلمان

الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی و اختصاص آن به بانک ملی

تاسیس موزه جواهرات ملی ایران

تدوین تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت

الغای امتیازنفتی دارسی و عقد قرارداد جدید بر اساس منافع ایران با شرکت نفت ایران و انگلیس

کارگذاردن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران در سال 1312 و راه اندازی آن یکسال پس از این تاریخ

تأسیس بانک کشاورزی

تدوین و اجرای قانون معروف به کشف حجاب و تغییر البسه مردان

تاسیس و راه اندازی کارخانجات دخانیات ایران

تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور

اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به اروپا

ساختن راه ارتباطی با شمال ایران و بنای تاسیساتی چون پل ورسک و تونل کندوان در دل کوهها ...


یادش همیشه در نزد ایرانیان گرامی باد

باشد روزی نه چندان دور در زمان حیات ما ایرانیان جسد اورا با غرور و افتخار به خاک از دست داده اش و میهنش ایران برگردانیم


این مطلب به تاریخ اورمزد شید پنج شنبه 29 بهمن ماه 2568شاهنشاهی برابر با

29بهمن ماه 1388شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

زن در اوستا:


در ایران باستان مقام زن در جامعه بسیار بالا بود و زن در بسیاری از شئون زندگی با مرد همکاری می کرد.

بنا بر نوشته کتاب نیرنگستان پهلوی زنان می توانستند در سرودن یسنا و برگزاری مراسم دینی با مردان شرکت کنند یا خود به تنهایی به انجام اینگونه کارها بپردازند. زنان حتی می توانستند در اوقات معینی به پاسداری آتش مقدس پرداخته و طبق کتاب مادگان هزار دادستان به شغل وکالت و قضاوت مشغول گردند.
در فروردین یشت و دیگر یشت ها و هم چنین شاهنامه و دیگر حماسه های باستانی این سرزمین اسامی بسیاری از این زنان نامدار و پهلوان و میهن پرست را که به واسطه کارهای مفید و نیکشان در فهرست زنده روانان جاوید در آمده اند نام برده شده و بر روان فرهمند آنان درود فرستاده می شود.
زن در ایران باستان حتی به مقام شاهی نیز می رسیده است. در اوستا هرجا از روان مردان پاک و پرهیزکار سخنی در میان است بلافاصله روان چنین زنانی را نیز به یاد آورده وبه روانشان درود می فرستد.
در یسنای 42 بند 10 می فرماید:
"ای اهورامزدا از میان مردان و زنان آن که به بهترین وجه سپاس تورا به جا می آورد تو خود به درستی آن را خواهی دانست به چنین مردان و زنان بی ریا بخشش نیک منشی عطا فرما"
در یسنای 35 بند 6 آمده:
"آنچه را مرد یا زنی درست و خوب و شایسته دانست باید از روی روشن بینی به جای آورد و به دیگران نیز بیاموزد تا همه آن را بدرستی انجام دهند"
و در یسنای 30 بند 2 آمده:
"ای مردم گفتار نیک دیگران را بشنوید و با اندیشه روشن در آن بنگرید و میان نیک و بد را خود تمییز دهید و پیش از اینکه فرصت از دست رود هر مرد و زن باید خود، راه خویش را برگزیند. بشود که به یاری خرد اهورایی در گزینش راه نیک کامروا گردید"
در اوستا تعلیم برای مردان و زنان واجب است :
دختران باید بیش از پسران به فراگرفتن علم و دانش بپردازند زیرا آنان تا در منزل پدرند باید به ترتیب و آرایش خانه پدر پرداخته و چون به منزل همسر شدند باید به تعلیم و تربیت فرزندان و نسل آینده مشغول شوند.

در کتاب بندهش در مورد کمال و رسایی خلقت زن از روز نخست چنین می گوید":

آن گاه اهورامزدا روان را که پیش از پیکر آفریده بود به کالبد مشیه و مشیانی بدمید و آنان جان گرفتند.

پس بدانها گفت: شما پدر و مادر مردمان آریایید. من شمارا پاک و رسا آفریدم با پارسایی به زندگی بپردازید.

نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار باشید". آنگاه نخستین چیزی که آن دو اندیشیدند این بود:"

هریک از ما باید خشنودی و دوستی دیگری را فراهم آوریم"پس آنگاه خرامیدن آغاز کردند.
اشو زرتشت در انتخاب همسر آینده دختر خود سرمشق خوبی برای ما در گاتها به یادگار گذارده

چنانچه در یسنای 53 بند 3 می فرماید:
"و تو ای پوروچیست ای جوان ترین دخترم، من که پدر تو هستم از برایت جاماسپ را که یاور دین مزداست از روی راستی و منش پاک به همسری برگزیدم.

اینک برو با خردت مشورت کن و در صورت قبول با عشق پاک در انجام وظیفه مقدس زناشویی رفتار نما"

آنگاه بدنبال همین بخش اشو زرتشت خطاب به نو عروسان و دامادان می فرماید:
"اینک من روی سخنم با شماست:

به اندرزم گوش دهید و گفتارم را خوب به خاطر بسپارید و با غیرت در پی زندگانی پاک منشی بر آیید.

هریک از شما باید در کردار نیک و مهرورزی بر دیگری پیشدستی جوید تا این زندگانی مقدس زناشویی را با خوشی و خرمی بگذراند"

زن در زبان اوستایی و سانسکریت به لقب(ریته سیه بانو) یا (اشه بانو) خوانده می شده که به معنی دارنده فروغ راستی و پارسایی است. امروزه واژه اولی در زبان فارسی حذف شده و فقط بانورا که به معنی فروغ و روشنایی است برای زنان به کار می بریم. باز کلمه مادر در زبان اوستایی و سانسکریت (ماتری)سات که معنی پرورش دهنده می باشد و خواهر را (سواسری)وجود مقدس و خیر خواه می نامند وزن شوهردار به صفت (نمانوپتنی) یا نگهبان خانه نامزد گردیده است.
باز در کتاب بندهش درباره زن آمده که:
"در روز نخست هورمزد به زن فرمود : ای زن تورا آفریده ام تا مردان پارسا و پهلوان به وجود آوری و در آغوش پر مهر خود پرورش دهی تا به یاری آنان ریشه نادرستی و ناپاکی از جهان بر افتد"
در دیگر زبانهای ملل از جمله دیگر آریان اروپایی و سامی نژادان و زرد پوستان خداوند را با ضمیر مذکر خوانده و اورا چون مردی می شمارند. در صورتی که طبق مندرجات اوستا اهورامزدا هم جنبه مادری دارد و هم جنبه پدری.

چنانکه از شش صفت برجسته پروردگار سه صفت اولی را که:

وهومن / خرد اردیبهشت / راستی و شهریور نیرومندی باشد که از صفت مشخصه مردان و در برابر سه صفت دیگر که سپندارمذ:عشق پاک، خرداد :رسایی و کمال و امرداد :جاودانگی باشد از صفات مشخصه زنان است و زنان در واقع با زاد و ولد نسل خود را امرداد یا جاودان می سازند.
در بندهش آمده:
"هورمزد نسبت به آفریدگان هم حق مادری دارد و هم پدری زیرا همانند پدر آفرینش را به شکل نطفه در عالم مینوی از خود بیافرید و چون مادر آنرا بپرورید و به گیتی آورده نگهداری می کند و رزق و روزی می دهد".

* این مطالب و احکام راجع به زن را مقایسه کنید با احکام اسلام و نظرات محمد که رسول خدا هست و علی بن ابیطالب مولای متقیان کدامش بهتر است ؟

بر گرفته شده از کتاب "جهان بینی زرتشتی" نوشته شده توسط موبد رستم شهرزادی است

گرد آورنده : پایگاه پژوهشی هخامنشیان www.hakhamaneshian.ir

وهومن


این مطلب به تاریخ کیوان شید شنبه 24 بهمن ماه2568 شاهنشاهی برابر با

24بهمن ماه1388 شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.


۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

زن در دوره ساسانیان

زن در دوره ساسانیان:

** بعد از خواندن مطلب زیر لطفا" خودتان رابطه زن در اجتماع و در خانه و در دانشگاه و در محیط کار را با مردان و بعد از اسلامی شدن و شیعه شدن و آخوندی شدن در ایران مقایسه کنید.
کدامیک به حق و حقوق زن بیشتر توجه شده؟ - این قسمت را بعد از خواندن دیدگاه دوستمان شاهکار اریائی اضافه میکنم که زن اسلامی اکنون  به اندازه بیضه چپ مرد است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مرحبا به اسلام

تصویر سکه شاه بانو پوراندخت



ساسانیان مظلومترین سلسله تاریخ ایران هستند به این دلیل که با سقوط آنها، سقوط ایران هم آغاز میشود و دلخوریها متوجه آنان میگردد. این که می گویند ساسانیان در تاریخ دست برده‌اند درست نیست و نسخه‌های تاریخی این حکومت، منابع اندیشمندان ایرانی آن دوران بوده است. ساسانیان تعصبات دینی نداشتند، به عنوان مثال در دانشگاه «جندی شاپور» مسیحیان نیز درس میخواندند و فردوسی هم در شاهنامه از این حکومت تعریف کرده است. اختلاف طبقاتی در زمان ساسانیان وجود نداشته و برپایه منابع تاریخی، خواندن و نوشتن برای همه آزاد بوده است. اردشیر بابکان نظام نوینی را در این سلسله ایجاد میکند که از ایران وارد غرب می شود. اقتصاد ساسانیان ترکیبی از سرمایه داری و سوسیالیسم بود و نکته بسیار جالب این است که همه مردم بیمه بودند، بدون این که حق بیمه و عوارض پرداخت کنند.
عصر ساسانی از درخشانترین دوران تاریخ ایران است. در هنگام فرمانروایی ساسانیان، زن ایرانی از ارج و پایداشت والایی برخوردار بود. تحصیل و کار برای زنان آزاد بوده است. «گردیه» خواهر «بهرام چوبین» به سپهسالاری و نیز فرمانروایی قلمرو ری رسید. دو بانو: آزرم
یدخت و پوراندخت بر تخت شاهنشاهی ایران زمین نشستند. در داستان ها، بارها میبینیم که شاه ساسانی به گونه ای ناشناس در خانه شبان یا کشاورز مهمان بوده و از میان همین مردم، دختری به زنی گرفته وبعدها فرزندی که از همان دخترشبان یا کشاورز به دنیا آمده بود، به پادشاهی ایران برگزیده می شد. قباد با دختر یکی از دهقانان اهواز زناشویی می کند و کسرا (انوشیروان) زاده میشود.



طش با نخستین جرقه عشق احساس درونی خود را بر زبان می آورد. شیرین خود یک پا مرد است، دور از تحکمات متعصبانه و آسوده از بد زبانی ها و شایعه سازی های مردم محیط و بلفضولان قبیله اش. دخترک با اسب و چوگان سر وکار دارد نه دوک و چرخه، مرد محبوبش را شخصن انتخاب می کند و روزها و شب ها در میدان چوگان و بزم طرب با می نشیند و می گوید و می خندد، بی آنکه حریم حرمتش در هم شکند و به گستاخی های مستانه طرف مجال تجاوزی دهد. در داستان خسرو و شیرین هم واسطه و دلاله‌ای هست اما نه میان همسر آینده و پدر دختر، و نه برای جوش دادن قضیه! در همچو حال و هوایی است که شیرین با همه فوت و فن های دل ربایی آشنا و در همه مقولات لوندی استاد، یک تنه جامه سفر می پوشد و بر اسب می نشیند و به شکار شوهر می رود بی آنکه از رهزنان بیابان و ولگردان شهرهای سر راهش بیمی داشته باشد. ملاحظه می فرمایید چه هم دست و هماهنگ شیخ گنجوی صحنه های داستان را آفریده و پرورانده است. در محیطی بدین آسودگی و استغناست که جوان پر شر و شوری چون پرویز در جنگل انبوه مسیرش، بر سطح آبگیری لبریز از طراوت هوس انگیز بهاری چشم می گشاید و دختر زیبای برهنه ای را مشغول آبتنی می بیند، و عکس العملی هماهنگ با دیگر اجزا و صحنه های داستان نشان می دهد. اگر همچو صحنه در کویر دیار لیلی اتفاق می افتاد تصور می فرمایید رهگذر به گنج رسیده وگرچه نوفل شمشیرزن باشد بدین سادگی و بزرگواری از این خلوت بی مدعی و سفره بی انتظار دست بر می داشت؟! اما در حال و هوای داستان خسرو و شیرین مجال این خشونتها نیست. در این گوشه جهان شاهزاده ای هوس پرست و شهوت زده ای چون پرویز هم چاره ای ندارد جز به صبری آورد فرهنگ در هوش، دیده بستن و دندان بر جگر گذاشتن و به آیین جوانمردی بر فرق هوای نفس پای مردانگی کوفتن و از تماشای اندام لخت زن به سیر طبیعت پرداختن. اینجا است که خواننده بی اختیار مجذوب ظرافت هنر نمایی نظامی می شود و تسلطش در رعایت فنون داستان سرایی در همچو فضای داستانی زن نه تنها احساس حقارت و بیچارگی نمی کند که خودش را یک سر و گردن از مردان بالاتر می بیند و شاه مغرور و محتشمی چون پرویز را از لب آب تشنه برمی گرداند.
«سعیدی سیرجانی» در کتاب «سیمای دو زن» هنگام سنجش میان دو زن ایرانی و عرب (شیرین ـ‌ لیلی) مینویسد: در دیار «شیرین» منعی بر مصاحبت و معاشرت مرد و زن نیست. پسران و دختران با هم می نشینند، با هم به گردش و شکار می روند و با هم در جشن ها ومهمانی ها شرکت می کنند. و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است که به جای ترس از پدر و بیم بدگویان، محتسبی در درون خود دارند و حرمتی برای خویشتن قایلند. دخترها، مادران و پیران خانواده را مشاوران نیک اندیش خویشتن می دانند، و هشداری دوستانه چنان در دل و جانشان اثر می کند که وسوسه های شهزاده جوان عشرت طلبی چون پرویز نمی تواند در حصار پولادین عصمتشان رخنه کند. در سرتاسر داستان خسرو و شیرین بیتی و اشارتی به چشم نمی خورد که آدمی زاده خیرخواه مصلحت اندیشی از عمل نامعقول شیرین انتقادی کرده باشد. در دیار شیرین مردم چنان گرم کار خویشتن اند و مشاغل روزانه، که نه از ورود نامنتظر ولیعهد شاه ایران به سرزمین خود با خبر می شوند و نه پروای سرگذشت عشق شیرین و پرویز دارند. حتی یک نفر هم در این مملکت بی در و دروازه متعرض این نکته نمی شود که در بزم شبانه مهین بانو چه می گذرد و جوانانی چون پرویز و همراهانش چرا با دختران ولایتشان مسابقه اسب تازی و چوگان بازی می گذارند. گویی احدی را عقده ای از میل های سرکوفته بر دل ننشسته است. دختری سرشناس یکه و تنها بر پشت اسب می نشیند و بی هیچ ملازم و پاسداری از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون می تازد و وقتی که محروم از دیدار یار نادیده به دیار خود برمی گردد، یک نفر مرد غیرتی در سرتاسر مملکتش پیدا نمی شود تا بپرسد چرا رفتی و کجا رفتی؟ دنیای شیرین دنیای گشاده ی بی پروایی ها است، دنیایی است که جزییاتش با یکدیگر هماهنگی دارد. شیرین دست پرورده زنی است که سترگی از مردان بیشتر دارد، دختری ورزشکار، نشاط طلب و طبیعت دوستی است که بر اسب گردش زمانه و اندیشه و رفتار برمی نشیند و با جماعتی از دختران هم سن و سال خویش که از برقع نیست ایشان را روی بندی، هر یک با فنون سوارکاری و جنگ آوری و دفاع از خویش چنان آشنایی دارند که در معرکه مبارزه کنند. دختری که در چنین محیطی بالیده است در مورد طبیعی حق مشروع خویش یعنی انتخاب شوهر نه گرفتار حیای مزاحم است و نه در بند ریای محبت کش. آخر در محیط او هیچ دختری را به جرم زیبایش به قداره نکشیده اند و به جرم نگاه محبتی به زندان سرای حرم نسپرده اند و داغ بدنامی و رسوایی بر جبین بختش ننهاده اند، تا او بترسد و عبرت گیرد و در نخستین برخوردش با تصویر پرویز ابرو در هم کشد و روی بگرداند و دزدانه ای از گوشه چشم قناعت ورزد. او به حکم تربیتش و محی

«کریستیان بارتلمه» در رساله «زن در حقوق ساسانی» اشاره میکند که: تربیت علمی در میان زنان شاهنشاهی ساسانی شیوع داشته است. کتاب حقوقی «مادیکان هزار دادستان» گزارشی را از نوشته یک قاضی محقق نقل می کند که وی را روزی، 5 زن در سر راهش به دادگاه نگه می دارند. یکی از زنان سوالاتی راجع به مسایل حقوقی مربوط به ضمانت و اهلیت می کند. قاضی مذکور یادآور می شود که نخست پرس و گو به خوبی برگزار شد لیکن در پاسخ آخرین سوال در جای خود ایستاده و هیچ گونه جوابی برای آن نمی دانستم. در این هنگام یکی از زنان، قدم پیش نهاده می گوید: «استاد بیهوده به مغز خود فشار نیاورید و به آسانی بگویید: نمی دانم! و ضمنا می توانید پاسخ این سوال را در فلان کتاب بیابید»! در اینجا ملاحظه می کنیم که حتی مطالعه و تحصیل علم حقوق در میان زنان عصر ساسانی بیگانه و نامأنوس نبوده است. و تصور نمیرود که این علاقه به مطالعه، در مورد رشته های عمومی تر و غیر اختصاصی تر کمتر موجود بوده است. دختر می توانست به پدر و یا قیم خود اظهار دارد که از قبول ازدواج پیشنهادی او خودداری خواهد کرد، و پدر نیز ناگزیر از قبول سخن وی می گردید. بدین ترتیب، پدر مجاز نبوده است که دختر خود را به ازدواج مجبور کند و یا حتی هنگام اجتناب دختر خود از ازدواج، نمی توانسته است او را از ارث محروم سازد و یا به وسیله دیگری او را کیفر دهد. در مورد این گونه مسایل، مردم عصر ساسانی، کم تعصب و دارای سعه‌ی صدر و افق نظر و بینشی بلند بوده اند. زن می توانسته است در دادگاه به نفع خود اقامه دعوی کند. در موارد متعددی گزارش شده است که شوهری حق تصرف در قسمت معینی از اموال خانوادگی و یا بهای آن را صریحا" به زن خود واگذار کرده است. در یک مورد جالب دیگر می خوانیم که مردی با دو زن قراردادی می بندد که یک شرکت سهامی تجارتی تشکیل دهند و در این شرکت هر یک از سه طرف دارای حقوق برابر باشند به استثنای حق فسخ قرارداد که از برای مرد باقی می ماند. از آنچه که منابع و مآخذ ما با اطمینان خاطر در اختیار ما می گذارند، می توانید ملاحظه کنید که زن در شاهنشاهی ساسانی، به راستی راه تعالی و استقلال حقوقی خود را می پیموده و نیز بخش بزرگی از این راه را در پشت سر داشته است. لیکن پیروزی عرب و سقوط شاهنشاهی ساسانی دوباره موجب شد که این موفقیت های زن، همه یکباره طریق زوال و تباهی در پیش گیرند.



برگرفته از سایت زیر:
امید عطائی فرد
تارنمای هخامنشیان
این مطلب به تاریخ چهارشنبه تیر شید 14 بهمن ماه2568 شاهنشاهی برابر ب
14بهمن ماه1388 شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشت شدا
چهارشنبه14 بهمن ماه1388 شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

بانوان در دوران هخامنشی : دستمزدها / مهر ها / حسابداری در دوران هخامنشیان

بانوان در دوران هخامنشی
دستمزد
مُهر ها
حسابداری در دوران باستان
و اما متن:
نزديک به 70 سال پيش، در سال 1312(1933ترسائی) ، در هنگام كاوشهاي بنياد شرق شناسي دانشگاه شيكاگو، ايران شناس آمريکائی «ارنست هرتسفلد» در باروی شمال شرقی تخت جمشيد به گروهی زيادی از گل نوشته ها رو برو شد. اين يافته ها شامل نزديک به 30هزار "گل نوشته" بود، گل نوشته ها به دوران 509 تا 494 پيش از ميلاد تعلق دارند و به خط ميخي ايلامي نوشته شده اند.
در بهار 1383، (2543 ايران يا 2004 ترسائی) دكتر «گيل استاين»، مدير موسسه شرق شناسي دانشگاه شيكاگو،
300 گل نوشته از متنهاي ترجمه شده باروی تخت جمشيد را از سوی دانشگاه شيكاگو در جعبههای ضد اسيد و ضد رطوبت به ايران بازگرداند.
اسناد داراي ارزش فرهنگي بسياري است و بخشي از پيشينه فرهنگي ايرانيان را بازگو ميكند. پس از دسته بندی و تهيه شناسنامه انگليسي و پارسي، براي نخستين بار نمايشگاهي از اين گل نوشته ها در موزه ملی برپا شد. نمايش اين سند های تاريخی تاكنون در جهان بيسابقه بوده است.

از اين گل نوشته های باستانی بر می آيد که بيش از 30 «انشان» (گونه مردم) در قلمرو ايران هخامنشي جاي داشتند. مرزهاي ايران از يك سو، از هند تا شبه جزيره بالکان و بلغارستان در اروپا و از سوي ديگرآنسوی مرزهای مصر و اتيوپي و ليبي در آسيا تا مرزهاي چين و دشتهای سيبری گسترده بود. اداره چنين سرزمين بزرگي در 2500 سال پيش نياز به نظم و انضباط و سازماندهی اداری بسيار دقيقي داشت و هخامنشيان توانستند به كمك سازماندهی بینظير خود، نزديك به دو سده اين امپراتوری را به خوبي اداره كنند.
بيشتر نوشته ها و گواه نوشته های اداری هخامنشيان به خط و زبان ايلامی روی گل نوشته ميشد. در كنار آن، از خط و زبانهاي ديگري مانند آرامي هم استفاده میشد كه بيشتر با جوهر روی پوست و چرم و سنگ نگاره نوشته ميشد. سنگ نگاره ها و گل نوشته های ايلامي گواه نوشته (اسناد) هخامنشي شامل پرداخت مواد خوراكي برای موارد گوناگون از طرف دولت است.

در دوران هخامنشی رسيدهايی هم در ازاي دريافت كالا يا مواد غذايي داده ميشد. چون هنوز پول و سكه به طور گسترده استفاده نميشد. با وجود اينکه در آن زمان، تازه داريوش سيستم پولي را به وجود آورده بود و هنوز سيستم تبادلي بيشتر از طريق مواد غذايي انجام ميشد.

برخی از متنها دارای نگاره های در باره پرداختهای دينی است. ازبرخی متنها معلوم میشود كالايي كه برای يك خدا داده ميشد، بعد از اجراي مراسم به كارگران تحويل داده ميشد تا آن را مصرف كنند. مراسمي به نام « لن» وجود داشته است.
چگونگي اين مراسم مذهبي را دقيقا نميدانيم اما ظاهرا مراسم مسح مسيحيان از آن اقتباس شده است. نام خدا چون اهورامزدا، ميترا، نريوسنگ و سپندارمد هم در اين سنگ نگاره ها به چشم ميخورد. اين نشان از يکتا پرستی ايرانيان دارد.

با همه قدمت و جايگاهی که ايزدبانو آناهيتا در افكار ايرانيان داشته نامي برده نشده اما پرداختهايی برای آب، رود و كوه مقدس وجود دارد كه شايد با اين ايزد بانو بيارتباط نباشد.

اثر مُهری روی يكي از اين گل نوشته ها وجود دارد كه كهنترين اثر مُهر هخامنشي در جهان محسوب ميشود. اين اثر مُهر متعلق به سال 500 پيش از ميلاد يا سال بيست و دوم داريوش است و خود مُهر متعلق به كورش اول، پدربزرگ كورش بزرگ، يعني مربوط به سده هفتم پيش از ميلاد است.
اين مهر نقش سواری است نيزه به دست و پيادهای كه نيزهای از کنار بدنش رد شده و كمان شكستهای در دست دارد. كورش اول در اين مهر خود را چنين معرفي ميكند: «كورش، پسر چيش پش، پادشاه شهر انشان». يعني در زمان داريوش هنوز از مهرهای خيلي قديمی، مربوط به پادشاه چند نسل قبل استفاده میشده است.
كاربرد مهرها همانند امروز برای رسميت بخشيدن به "گواه نوشته ها" اسناد بوده است.

در ميان اين گل نوشته ها يك نمونه قلم نگارش خط ميخي نيز دیده می شود. اين قلم به تازگی از حفاریهای «تل بندو» در فارس پيدا شده و ظاهرا براي نوشتن خط پروتو ايلامي (= ايلامي متقدم) بوده است نه خط ميخي فارسي باستان.
اما به هر حال، بهترين نمونه هاي است كه از يك قلم نوشتاری قديمي در دست است .

گل نوشته ها نشان می دهند که گروههايی دستمزد می گرفته اند که شامل:
مواجب مادران، مواجب سفر، مواجب حيوانات، مواجب كارگران و متنهاي محاسبات است.

مادراني كه ظاهرا كارمند دولت بودند و در شهرهای فارس، يعنی پارس قديم، كار میكردند از طرف دولت حق فرزند يا مواجب ويژهای دريافت ميكردند. بررسي حقوق و دستمزدها نشان میدهد كه در بعضي موارد، حتي با شغل برابر، زنان سه برابر مردان حقوق ميگرفتند. مواجب سفر بخشي به مسافراني كه از شهرهاي مختلفي چون قندهار، هند، سارد، مصر، شوش، كرمان و... آمده بودند، داده ميشد و بخشي به پيكهای پيشتاز تعلق ميگرفت. اين نشان می دهدکه قديميترين پرداخت سيستم پست جهان در اين سنگ نوشته يا گل نوشته ها نگاشته شده است. پيكهای پيشتاز كه در ايلامي «پيَّردَزيش» خوانده شدهاند، پيامها را به سرعت در طول جادههای امپراتوری حمل ميكردند و اين قديميترين و سريعترين سيستم پستي جهان بوده كه داريوش آن را بنيان نهاده بود.

برخي لوحها جنبه برچسب كالا داشته كه با خود كالا فرستاده ميشده است. بعضي از متنها هم به متنهای محاسبات معروف اند.
اين متنها سالانه اند و گزارش پرداختها، برداشتها و ذخيره سال آينده را در بردارند. اين متنها درست مانند متنهاي حسابرسي امروزي جدولبندي شدهاند و خطوط جدولها روي الواح نمايان است.

متنهاي محاسباتي از رياضيات بسيار پيشرفتهای برخوردارند و برای مطالعه آنها بايد علاوه بر ايلامی، بر رياضی نيز مسلط بود.
روي بيشتر گل نوشته ها به ويژه نگاره های محاسباتي، نوشته ها يا علايمی به چشم ميخورد به خط آرامي كه با مركب نوشته شده و نشان ميدهد از روی اين متنها، آرشيو ديگری تهيه میشد كه روی پوست يا چرم به زبان و خط آرامي نوشته ميشد و جاي ديگري نگهداري ميشد. روی بعضی گل نوشته ها فقط علامتی مبنی بر نسخه برداری به چشم ميخورد و روي برخي ديگر، كاملا به آرامي نوشته شده «نسخ»، يعني «نسخه برداري شد.

آرشيوها به اين دليل بوده كه اگر مدارك اصلی از بين رفت، نسخهای از آن موجود باشد. تعدادی از منابع اصلی اين كار نيز شامل پژوهشهايي كه دانشگاه شيكاگو روي اين الواح انجام داده، به خصوص كتابهايي كه در مورد نقش مهرها تهيه كرده، به نمايش درآمده است.
مركز مطالعات هخامنشي موزه ملي ايران جدولي از همه هجاهايی كه در كتيبه های باروی دوره هخامنشي به كار رفته تهيه كرده است. اما به درستي نميتوان تعداد هجاهای خط ايلامی را مشخص كرد. چون ممكن است برای يك شكل چند صورت مختلف وجود داشته باشد. همچنين در دوره های متفاوت ايلامی، شكل هجاها فرق ميكند.

گل نوشته های خرد شده ای هم درميان اين يافته ها هست که تعدادشان هم بيشتر شده و به 35 هزار میرسد.
اين قطعات غالبا ناخوانا هستند و مثل پازل بزرگي ميمانند كه برای مطالعه بايد قطعات مربوطه را پيدا كرد و به هم چسباند.
همچنين قطعاتي سفالي در اين مجموعه پيدا شده است كه نشان ميدهد اين گل نوشته ها و برگ ها در كوزههای سفالي نگهداري ميشده اند.

در اين نمايشگاه، ريسمانهای سوخته، يك نمونه گره و يك تارموی انسان هم به چشم ميخورد كه از داخل کوزه ها و گل نوشته ها به دست آمده اند. ريسمانها و گره به دليل آتش سوزی تخت جمشيد به دست اسكندر سوخته اند و تارموي به دست آمده به رنگ سفيد است.
به اين ترتيب، ميتوانستند نگارها را در جايی برای آرشيو آويزان كنند. معمولا سمت چپ نگاره ها سطح صافي بوده كه جاي انگشت شست دست چپ است. چون به هنگام نگارش برگ را معمولا در دست چپ نگه ميداشتند و از چپ به راست هم مينوشتند.
در همين قسمت، نگاره مُهر ميشده و در واقع رسميت پيدا ميكرده است.

تمامی اين نگاره ها مشابه فاكتورهای امروزی است. واحدهاي وزنd آن دوره كه براd پرداخت كالاها به كار رفته، از اين الواح شناخته ميشود که «بر» واحد وزنی جامدات و «مَّريش» واحد وزنی مايعات است.

در بعضي متنها، اسم منشي يا دبيري كه متن را نوشته، پايين متن اضافه شده است. ظاهرا آنها كه اسم دارند، شخص معروفي بودند كه جايگاه خاص اداری داشتند و وقتی نام خود را پايين متن ميگذاشتند، ميخواستند همه بدانند او چه كسي است. اما آن سازمان عريض و طويل اداری و اقتصادي چگونه اداره ميشد.

دراين کشور پهناور سازمان پرداختهای مواد غذايی به عنوان پول برای مصارف مختلف، زير نظر شخصی اداره ميشد به نام «پَرنَكَه» كه عموی داريوش بود. او معاونهايی داشت و اين معاونها خود زيردستانی داشتند كه مقدار مواجب مناطق مختلف را تعيين ميكردند. مناطق مختلف مسئولان متفاوتی داشتند. افرادی هم بودند كه كالاها را حمل ميكردند و به مناطق تحويل ميدادند و كساني هم بودند كه كالاها را تحويل ميگرفتند. تمام اينها عضو يك سازمان بسيار منظم و دقيق و برنامهريزی شده پرداختهای حقوقی به آدمهای مختلف بودند.

در سنگ نگاره ها و خشت نگاره ها، از آدمها به عنوان آدمهای آزاد اسم برده شده كه كار میكنند و حقوق ميگيرند
كاملا هم زير نظر هستند، نه از نظر امنيتي و حفاظتي، از اين نظر كه بدانند هر كس چقدر كار كرده و چقدر بايد حقوق بگيرد تا مبادا حقوقش كم شود يا به تعويق بيفتد. وضعيت حقوقها هم نشان ميدهد دستمزد در بعضي موارد خيلي بالا بوده است. اما از اسير يا برده يا زنداني براي كارها استفاده نميكردند.

ممكن است زندانيانی داشته اند اما از آنها برای كارهاي ساختماني بهره كشي نميكردند. هنرمندان را به اين منظور دعوت میكردند و هنرمندان طبق قراردادهايی كار ميكردند. مدارك مختلفی هم در اين مورد وجود دارد.
مانند دعوتنامه های كه ساتراپ مصر برای هنرمندان مصری نوشته بود.
در متنهاي خزانه هم نام هنرمندان، مليت آنان، كار و ميزان دستمزدشان ثبت است.



با سپاس از مجله هنر
برگرفته از سایت ( فیلتر شده ) زیر:
http://iranazade.blogfa.com/

این مطلب به تاریخ آدینه ناهید شید 9 بهمن ماه شاهنشاهی برابر یا
9بهمن ماه 1388شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

استدعا میکنم هر ایرانی را که میشناسید برایش ارسال کنید - فراخوان برای خلیج فارس

استدعا می‏کنم هر ایرانی را که می‏شناسید،برایش ارسال نمایید- خلیج فارس

سرانجام اعتراض به نام مجهول برای خلیج فارس»درگوگل‏ارتGoogle Earth، تابامداد روزجمعه ۹۵۰هزارامضا رسیده است. یعنی بعد از هشت‏ماه حالا دیگر فقط ۵۰۰۰۰امضا کم داریم ! بی‏شک ماایرانی‏هامردمان عجيبی هستيم؛ از يک سوعرب‏ستيزترين ملتِ گيتی هستيم وازطرف ديگر، گذرنامه‏های تک‏تک‏مان ممهور است به مُهرسفارت امارات متحده‏عربی درجوانی و عربستان سعودی در پیری ازآن طرف دم زدن از وطن‏پرستی وتمدن دوهزاروپانصدساله‏مان گوش فلک راکر کرده، و از اين طرف به‏سختی توان گردآوریِ يک‏ميليون امضا برای جلوگيری از تغيير نام خليج‏فارس را داريم؛ و در همان حال به‏ راحتی یک‏ميليون پيامک دردو ساعت برای عادل فردوسی‏پوروبرنامه‏اش می‏فرستيم. واقعاً مسامحه‏کار و بی‏خیال شده‏ایم. اگر کسی را سراغ دارید که هنوز
>
این اعتراض را امضا نکرده، برای جمع کردنِ این پنجاه‏هزار امضای باقی‏مانده این نشانی و ضرورت و اهمیتِ این کار را به اویادآور شوید
>

>
http://www.petition online.com/ sos۰۲۰۸۲/petition.html
>

>
استدعا می‏کنم هر ایرانی را که می‏شناسید،برایش ارسال نمایید.

این مطلب به تاریخ2 بهمن ما2568ه شاهنشاهی برابر با

2بهمن ماه1388 شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

گاهشمار (تقویم) و مناسبت های روزهای اعیاد و سوگواری های ایرانی بطور فهرست وار

گاهشمار (تقویم) ایرانی و مناسبت های روزهای اعیاد و سوگواری های ایرانی
* ( ما ایرانیان خوشبختانه چیزی به نام سوگواری نداریم)
از فروردین ماه تا آخرین روز سال بطور فهرست وار:
بنا به نوشته خیلی خوب دوستمان داریوش در دیدگاه هایم آنرا اینجا نیز برایتان مینویسم با تشکر از داریوش عزیز:


در ایران کهن نیاکان ما برآن باور بوده اند که شادی یگانه راه خوش بختی است و امروزه روان شناسان بدین باور رسیده اند

از آن روی هر روز 30روزه ماه های سال با یک نام خوانده می شود.


ماه ها هم برای خود نامی داشته اند از نام روزها . بنابراین در هر ماه یک روز نامش با نام آن ماه یکسان می شده است که این همترازی همایون را به فال نیک گرفته و به جشن و سادی می پرداخته اند . واپسین روز هفته (آدینه) را هم جشن می گرفته اند . این جدا از جشنهای بزرگی مانند نوروز و سده و چهارشنبه سوری بوده. در ایران کهن هر ماه سی روز بوده و زین رو هم روزها گاه 5 روز با گاه شمار امروز دگرینگی ( اختلاف ) دارد.


در ایران کهن سوگواری جای نداشته و برای پاس داشت و نکو داشت مرده ها به شیوه های گوناگون گرامی داشت و یاد کردی برگزار می کردند . این چنین است سو و شون که در سوگواری سیاوش است و هم امروز هم جا هائی بدان می پردازند.

گاه شمار:

فروردین:

1 فروردین = عید نوروز باستانی - روز زمین
6 فروردین= روز تولد زردشت
13 فروردین= سیزده نوروز (سیزده بدر)
19فروردین = فروردین گان / سالروز درگذشت صادق هدایت در سال 1330 در سن 48 سالگی در فرانسه  

اردیبهشت:

2 اردیبهشت= جشن اردیبهشتگان برابر با سوم اردیبهشت باستانی
9اردیبهشت= روز جهانی رقص
10 اردیبهشت= روز خلیج فارس
11اردیبهشت = روز جهانی کارگر
12 اردیبهشت = سالروز وفات دکتر حسابی ( دانشمند معاصر ایرانی ) در سال 1372 شمسی تحمیلی
16 امرداد= روز بقتل رسیدن فریدون فرخزاد (یادش گرامی باد)
19اردیبهشت=  سحرگاه 19 اردیبهشت 1389 روز اعدام فرزاد کمانگر روز معلم
25 اردیبهشت= روز فردوسی بزرگ
28 اردیبهشت= روز بزرگداشت خیام بزرگ


خرداد:
6 خرداد= جشن خردادگان
22 خرداد= روز جنبش سبز در ایران (واقعه بعد از سال 88)


تیر:
6 تیر= جشن نیلوفر
9 تیر= زاد روز بابک خرم دین دلاور مرد ایرانیان
13 تیر= جشن تیرگان
15 تیر= جشن خام خواری
28 تیر= زاد روز بانوی گرامی چکامه ایران سیمین بهبهانی

مرداد:
4 مرداد= سالروز وفات رضا شاه بزرگ
5 امرداد= سالروز فوت محمد رضا شاه پهلوی
14 امرداد سالگرد مشروطیت 
15- امرداد سالروز قتل اسلامی دکتر شاپور بختیار و دستیارش سروش کتیبه
16 امرداد سالروز کشته شدن فرخزاد در سال 1371 خورشیدی تحمیلی در شهر برن آلمان در منزلش با ضربات متعدد چاقو
28مرداد= روز ننگین آتش زدن سینما رکس آبادان توسط خامنه ای کثیف بی غیرت بی وطن
30امرداد = شهریورگان برابر با چهارم شهریور باستانی

شهریور:

1 شهریور= زاد روز پور سینا - سالروز درگذشت استاد دکتر پرویز خانلری ( برزگمرد ادبیات پارسی (معاصر) ایران) / او از نخستین دانش آموختگان معاصر فرهنگ و ادب سرزمین ایران است.
3 شهریور= سالروز ورود نیروهای دو استعمار گر پیر یعنی روسیه و انگلیس در شهریور سال 1320 به بهانه واهی حضور مشاوران نظامی آلمان در ایران است. 
4 شهریور= شهریورگان
5 شهریور زاد روز تولد رازی – زاد روز دارو سازی
13 شهریور= روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی
15 شهریور= روز جشن شهریور بازار
24 شهریور= روز جهانی مردم سالاری
25 شهریور= سالروز تبعید ابرمرد تاریخ معاصر ایران رضا شاه بزرگ
30 شهریور= روز جهانی صلح
31 شهریور= سالروز دست درازی عراق به خاک اهورائی ایران


مهر:

1 مهر= جشن میترا کانا – روز دانش آموز
8 مهر= بزرگداشت مولانا جلال الدین رومی
16 مهر= جشن مهرگان – روز جهانی کودک
18 مهر= برابر با 10 اکتبر روز جهانی مبارزه با علیه مجارات اعدام.
20 مهر= روز بزرگداشت حافظ
21 مهر= پیروزی کاوه و فریدون بر ضحاک ماردوش
28 مهر= زاد روز ستارخان سردار ملی
30 مهر= زاد روز تولد سردار دلیر ایرانی نادرشاه افشار


آبان:

4 آبان = جشن آبانگان برابر با دهمین روز آبان باستانی
8آبان= روز فرمان آزادی کوروش بزرگ و حقوق بشر



آذر:
3آذر = جشن آذرگان
4 آذر= روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
9 آذر= روز برگشت سه جزیره ایران بزرگ پارسی به آغوش مام نازنین میهن گرامی باد:

سه میان آبی : تنب بزرگ / تنب کوچک و ابو موسا:

در سال 1350 شمسی تحمیلی که از سرزمینهای میان آبی (جزایر) بزرگ هرمز کهن پارسی در دریای همیشه پارس است به مام میهن برگشت.

11 آذر= روز جهانی آزادی بردگان
19 آذر روز جهانی حقوق بشر
21 آذر= روز رهائی آذربائیجان و بازگشت استان آذربائیجان به میهن ایران عزیز
29آذر= روز وفات ميرزا حسن رشديه يكي از بزرگترين بنيانگزاران فرهنگ در ايران
30 آذر= زاد روز میترا یا مهر (زایش خورشید)
30 آذر تاریخ جشن باستانی یلدا را که یاد آور زایش میترا در افسانه های کهن ایرانی است

دی:

1 دی= جشن زایش خورشید
دومین روز دی = اورمزد برابر با نخستین روز دی ماه باستانی
5دی ماه= روز درگذشت اشو زردشت اسپنتمان
7دی = روز زبان پارسی
8 دی= دومین جشن دیگان
9دی ماه = دی به آذر برابر 8دی ماه باستانی
15 دی= سومین جشن دیگان
16 دی= جشن درفش ها
17دی ماه = روز برداشتن حجاب و کشف حجاب بدست رضا شاه بزرگ / دی بدین برابر با 23دی ماه باستانی
20 دی= روز کشته شدن امیر کبیر
23 دی= چهارمین جشن دیگان
29دی = روز زن برابر با پنجم اسپند باستانی


بهمن:

1 بهمن= زاد روز فردوسی طوسی
دوم بهمن= روز و جشن بهمنگان
سوم بهمن = روز تولد ندا آقا سلطان روز تولد مبارزات مردم ایران علیه ستم و جور و تبهکاری های دولت
4 بهمن= آغاز پادشاهی کوروش بزرگ
10 بهمن= جشن سده
15 بهمن= جشن میانه زمستان
24بهمن = سالروز فروغ فرخزاد
29= جشن بزرگ سپندار مذگان که ولنتاین یکسره برتافته از این مهرورزی است.

اسفند:
1 اسفند= روز جهانی عدالت اجتماعی
2اسفند= روز جهانی زبان ملی میهنی (زبان مادری)
3 اسفند= روز کودتای سوم اسفند بوسیله رضا شاه بزرگ بر علیه پادشاهان جبار و خودکامه قاجار
5 اسفند= جشن اسفندگان – گرامیداشت زنان
14 اسفند = سالروز درگذشت کوروش بزرگ و روز درگذشت محمد مصدق
15 اسفند= روز درختکاری
17 اسفند= روز جهانی زن
20اسفند= روز كشته شدن احمد كسروي بدست برادران امامي جلادان بي خرد فدائيان اسلام به سركردگي نواب صفوي
(سال 1324) 
21 اسفند= روز جهانی آزادی گفتار
24 اسفند= جشن چهارشنبه سوری (آخرین چهارشنبه سال) / این روز هر سال یکی نیست – روز تولد رضا شاه بزرگ/
/سالگرد پایان سرایش شاهنامه
25 اسفند= زادروز تولد پروین اعتصامی
29اسفند= روز نفت
در اسپند ماه 5روز پایانی را پنجه خوانده اند و به جشن و سرور می پرداخته اند.

*** در تکمیل متن بالا روزهای ایرانی را از نوشته داریوش در دیدگاههایم برایتان اینجا مینویسم بازهم با تشکر از دوستمان داریوش
نام روزهای ایرانی:
- اور مزد - وهمن (بهمن ) - اردیبهشت - شهریور - سپندار مذ - خورداد - امرداد - دی به آذر - آذر - ابان - خورشید - ماه - تیر - گوش - دی به مهر - مهر - سروش - رشن - فروردین - ورهام ( بهرام ) - رام - ماد ( گواد ) - دی به دین - دین - ارد - اشتاد - آسمان - زامیاد - مانتره سپند - انارم .
یاد آوری کنم که این گاهشمار (تقویم) شاید ناقص است دوستان لطف کنند و بنا بر اطلاعاتشان آنرا تکمیل کنند.
**درضمن طبق یادآوری دوستمان داریوش ما در ایران سوگواری نداریم و تماما" روزهای ایرانیان جشن و سرور و شادمانی است

این مطلب به تاریخ25 دی ماه2568 شاهنشاهی برابر با
25دی ماه 1388شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.