۱۳۸۹ تیر ۳۱, پنجشنبه

زرتشتیان آتش پرست نیستند - قبله زرتشتیان بسوی نور است.



زرتشتیان آتش پرست نیستند

قبله زرتشتیان به سوی نور است

 
براي بسياري از مردم ، اعم از عامي و فرهيخته اين پرسش مطرح است كه چرا زرتشتيان به هنگام نماز و نيايش رو به فروغ و روشنايي مي‌نمايند ؟ آنچه كه در اين نوشتار آمده ، چكيده نكاتي است كه به هنگام‌هاي گوناگون نوشته يا گفته شده و هدفشان اين بوده كه توجه زرتشتيان را ، به ويژه به هنگام نماز و نيايش ، به سوي نور و فروغ روشن سازد .هنگامي كه نمازگزار ، در برابر نور و فروغ‌ آتش ، آفتاب ، چراغ ، شمع ، آذرخش ، ماه و ستاره و ديگر فروغ‌ها ، به نيايش اهورامزدا مي‌پردازد مي‌داند كه اهورامزدا نيازي به نماز نيست ، بلكه خود نياز دارد تا با نيايش و نماز ، روان و درون خود را پاك و شادمان ساخته و به آن نيروي پرواز داده و تنگخانه دل را به فروغ اهورايي روشن سازد . كما اينكه اشوزرتشت ، تن و روان ، و نيز انديشه نيك و همه نيروي خود را به پيشگاه اهورامزدا نياز مي‌كند . اگر اشوزرتشت در گاتها ( كتاب مقدس زرتشت ) ، اين سرودهاي مينوي و آسماني ، در برابر دهشها و بخشايشهاي اهورايي سپاس مي‌گزارد ، براي شادماني خود است ، نه اين كه چشمداشتي در كار باشد . و نه براي آن‌كه از دهشها بهره خواهد برد ، زيرا دهش‌هاي خداوندي بي‌چشمداشتي در دسترس همه است . پس ستايشي كه اشوزرتشت در گاتها در برابر نور و فروغ ايزدي بجا مي‌آورد ، نه از ترس و واهمه است و نه براي نياز و پاداش ، پيامبر از روي دوستداري و دلدادگي به نيايش برمي‌خيزد و اهورامزدا را ستايش مي‌كند . بدين گونه بود كه اشوزرتشت نماز و ستايش را مينوي كرد . نماز او گونه‌اي درون‌نگري و خروش درياي شادماني و خواسته‌هاي درونست . آواي امواج دريا كه فروغ شادي بخش آدرپاك ، همچون نخستين پرتوهاي بامدادي خورشيد ، بر آن بوسه مي‌زند ، او را با اهورامزدا همراز مي‌سازد . اشوزرتشت در برابر نور آتش و اخگر فروزان براي اهورامزدا چنين مي‌سرايد : 
«‌ اين نور نماينده فروغ مينوي است كه در دل هر كس جاي دارد و براي زندگي و اباداني او را گرما و نيرو مي‌بخشد . آتش دلدادگي و دوستداري كه از فروغ بيكران و روشنايي سرشار بارگاه اهورامزدا سرچشمه گرفته و درون دل هر كس نهاده شده است . اي نمازگزار ، نمازت را ، نيايشت را با دل پاك و روشن به آرامي و خلوص نيت بخوان و بدان ، اين روشنايي كه قبله‌گاه و پرستش سوي خود كرده اي پرتوي از روشني جاودان است كه خداوند در دل مردمان نهاده است .  
آتش و اجاق خانوادگي در فرهنگ آريايي و پيشينيان ، جايگاه بسيار والايي داشته است . در گاتها :‌ خان و مان ، « دِمانَ»‌ و در اوستا« نِمانَ و دِمانَ» و در زبان پهلوي به صورت « مان » آمده و « مان » كوچكترين يگان مردمي است . در گذشته به آن ارج بسيار نهاده مي‌شد و روشن نگه داشتن اجاق خانوادگي ، جزو آيين‌هاي بسيار بايسته تيره‌ها و اقوام گوناگون ،« بويژه آريائيان »‌ بود . در روستاها و نيز در هر يك از بخش‌ها ، گنبد هاي آتش داشتند . هر قوم و قبيله‌ نيز آتش خود را داشت و پيشه‌وران نيز هر كدام براي خود آتشي داشتند . به هنگام كوچ و مهاجرت آتش خود را همراه مي‌بردند ، مبادا در غياب آنان بر اثر فقدان مراقبت و يا دشمن بدخواه خاموش شود . و آتش يادگار نياكان بود . پس از چندي براي يگانگي و همبستگي ، آتش گنبدهاي پيشه‌وران گوناگون را يكجا نموده و به جاي اين كه هر صنفي آتشگاهي ويژه داشته باشد همه با هم در مكاني همگاني آتشها را بهم آميختند ، يعني پرستش سو را يكي كردند . آتش در اوستا نمودار فروغ خداست . آتش اشوزرتشت ، بيش از همه « مينوي » است . در يسنا ‌ هات 7 بند 11  از پنج گونه آتش ياد شده است و به هر يك جداگانه درود فرستاده شده است                        .
آتش بِرزي سَوَنگه = بزرگ سود و آتش بهرام است                                       .
آتش وُهُوفريان ، آتشي است كه در بدن انسان است . ( گرما و آتش غريزي )                                   
اُروازيشت و آن آتشي كه در رُستني‌هاست                               .
آتش برق كه وازيشت است                                     .
سِپِنيشتَه و آن آتشي است كه در گرزمان « گرودمان » جاويدان و خانه سرود پرتو افشاني مي‌كند .
اگر زرتشتيان رو به سوي نور دارند و آنرا پرستش سو مي‌دانند ، براي نزديك شدن به اهورامزدا ، پروردگار و آفريننده كل است كه خود سرچشمه همه نورها ( نورالانوار ، شيدان شيد ) است . در بعضي جاها زرتشتيان را آتش پرست خطاب كرده اند . در مورد واژه پرست نكته اي قابل ذكر است . پرست و پرستيدن از لحاظ معنايي به صورت نگهدارنده و پاسباني كننده نيز امده است . همچنان كه واژه پرستار اشاره به شخصي دارد كه از بيمار نگاهداري مي‌كند . پس پرستش تنها به معني عبادت نيست . در حالي كه تازيان بعد از حمله به ايران آن را اينگونه باب كردند .  زرتشتيان چون آتش را كه خود گرمي‌دهنده و نوراني است ، به خاطر نور آن مقدس مي‌دارند و چون نور قبله سوي زرتشتيان است پس جايي كه آتش بر افروخته شده است بدان سو نيز نماز را به‌جاي مي‌آورند .
زيرا اهورامزدا نورالانوار است و نور آتش نيز نوري از نورهاي پروردگار است  نظراتي كه اينجانب از بعضي از فرهيختگان شنيده‌ام  . آتشي كه در آتشكده‌ها ، دَرِ مهر ها ، آدريان‌ها و آتش بهرام‌ها ، چه در ايران و چه در هند و پاكستان فروزان است ، يادگاري از فرهنگ و تمدن چندين هزار ساله است كه نياكان ما ، با همه ناملايمات روزگار ، آنها را تا به امروز فروزان نگهداشته‌اند ، براي نمونه آتشي كه در آتش بهرام « اودوادا » در حدود 100 كيلومتري بمبئي روشن است و ايرانشاه ناميده مي‌شود ، همان آتشي است كه ايرانيان پس از ساسانيان با خود به هندوستان برده و پس از چند بار جابه‌جايي در « اودوادا»‌ تخت نشين نمودند .نگهداري آتش و ايجاد آتشگاه و جايگاه نگهداري آتش يك سنت آريايي است و پيش از اشوزرتشت نيز رواج داشته است .آتشكده‌هاي تهمورس ، فريدون ، تور ،‌آدُرگشسب و كيخسرو از جمله آتشكده‌هاي پيش از زرتشت به شمار مي‌روند. 
نور كه زاييده اتش است نزد همه اقوام گرامي است . بيشتر كتابهاي آسماني ، خدا ، نور محض ، نور حقيقي و يا نور الانوار است . انوار مادي و جهاني نمونه و مظهري است از نور حقيقي . اين است كه ايرانيان باستان ، نور را پرستش سوي خود قرار داده و رو به نور ، نيايش اهورامزدا را به جاي مي‌آورند ، تا به نور حقيقي نزديكتر شوند .
زرتشتيان آتش پرست نيستند . بلكه نور پرستش سوي آنان است . قابل توجه اينكه پرستش سوي ( قبله ) ، نور است نه آتش ! و اين تجلي نور كل است كه دل را گرما و روان را صف مي‌بخشد . همه پاك‌نهادان و يكتاپرستان دنيا خداوند را نورالانوار مي‌دانند . 
( به گواهي كتاب آسماني ) و زرتشتيان نيز كه راه خود را به وسيله نور( چه طبيعي و چه غير طبيعي ) به سوي نورالانوار باز مي‌كنند . خداوند ، مكان و منزل ويژه‌اي ندارد و همه جا حاضر و ناظر است و به كار بستن سه اصل بزرگ انديشه و گفتار و كردار نيك براي آن است كه بتوان دل را به نور ايمان گرم و صفا بخشيد و به اين ترتيب خدا را در همه احوال با خود ديد . از فرقه‌اي از مسيحيت موسوم به روزيكروشن كه با نگاهي عرفاني در جستجوي اسرار طبيعت بودند روايت است كه :‌« يك چراغ كوچك فتيله‌اي بدست آور ، ولي نگذار روغنش تمام شود ، آنگاه مي‌تواني از شعله سوزان اين چراغ كوچك هر تعداد چراغ و شمع و آتش بخواهي ، در مجهان روشن كني بدون آنكه از شعله آن بكاهد »‌. با ژرف نگري به همين مختصر رازي از رازهاي آفرينش و وجود آشكار خواهد شد 
. اگر در گذشته آتش را در جايگاه‌هاي مخصوصي ( كه اسامي گوناگوني داشتند ) نگهداري مي‌نمودند به علت فقدان وسايل امروزي ( مانند كبريت و برق ) بود ، و نيز به واسطه نياز همگاني . براي آن نگهبان و پرستار مي‌گماردند تا خاموش نشود ( از آن پرستاري مي‌كردند ) و مردم براي رفع نياز خود ، از آتش محله خود بهره‌مند مي‌شده‌اند . اما نگهداري آتش در معابد صرفا به منظور راه يافتن به نور اصلي بوده است و نه چيز ديگر .به جا آوردن مراسم در برابر نور خدا به انسان حرارت زندگي و جوش و خروش و اراده و پايداري مي‌بخشد و دل دينداران و مشتاقان ، با برخورد به امواجش ، سبك و شاد و خرم مي‌گردد و پرتو آن نسبت ايمان واخلاص ستايندگان بردل ايشان مي‌تابد و انوار تسلي و اميدواري ، كانون دل آنها را روشن مي‌گرداند 
. شادروان رشيد شهمردان در كتاب پرستشگاه‌هاي زرتشتيان آورده است : پرستشگاه را مي‌توان بانك يزداني ناميد كه نيايش ‌كنندگان و دلدادگان ، ارمغان مهر و ايمان ويژه خود را در آنجا به ‌وديعه مي‌سپارند و غمديدگان و در دمندان كه به آن نيازمندند و بدانجا روي نياز به خاك مي‌مالند ، از آن وديعه يزداني بهره ‌مند مي‌گردند و دلداري و آرامش مي‌يابند . بهترين نياز و پيش ‌كش در پرستشگاه ها ، ترك خوي‌هاي زشت خويش و بيان ايستادگي در راه خداونديست ، آنگاه كالبد خاكي انساني مجراي پخش انوار فيض يزداني مي‌شود.
چنانكه آمد آتشكده‌هاي قديم ابتدا محل نگهداري آتش براي رفع نياز بوده است و امروزه نيز اتش اجاق خانوادگي در ميان پاره‌اي از مردم و طوائف رايج است ( اجاق خانه‌ات سبز و پايدار باشد ) كه باقيمانده عقايد و باورهاي مردمان دوره‌هاي باستاني به شمار مي‌رود . آتشكده ، گذشته از جايگاه نگهداري آتش ، و بعدا محل نيايش و پرستش خداوند بزرگ ، مكان فعاليت‌هاي ديگير نيز بوده است .

این مطلب به تاریخ پنج شنبه ناهید شید 31 تیر ماه 2569 شاهناشهی برابر با
31 تیر ماه 1389 تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۴ نظر:

  1. درود

    اون عربهای احمق یک چیزی میگفتن و امروز پیروانشون و آخوندهای دزد و متجاوز اسلامی این راه رو ادامه میدن و این چرندیات رو میگن.

    پیروز باشی. پاینده ایران

    پاسخحذف
  2. البته اتش مختص ایرانیان نبوده در اثار مصر و بین النهرین هم زیاد توجه به اتش می شده . ولی نه بصورت اتشکده و اتشدان/

    پاسخحذف
  3. سلام و صد درود بر تو دوست عزیزم
    خیلی وقت بود به وبلاگت نیومده بودم و مطالبت و از طریق پست های گروه دنبال میکردم. این آخری از دستم در رفته بود. جالب بود :)
    دوست من با یه پست جدید به روزم
    سبز باشی و استوار

    پاسخحذف
  4. با درود
    خیلی خوب بود. همیشه خواستار خواندن متنی در این باره بودم.
    به امید بهروزیت. بدرود.

    پاسخحذف