۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

وصف الحال سلاطین صفوی / تقدیم به کسانی که از سلاطین صفوی تعریف و تمجید کرده اند

وصف الحال سلاطین صفوی:
 این وصف الحال مربوط به تمام پادشاهان صفوی نیست ولی از آن اغلب آنهاست و به قلم یکنفر سیاح هلندی دانشمندی نوشته شده موسوم به پوبروئن که در سالهای اول قرن 18 میلادی یعنی 240 سال پیش در ایران بوده است.  شرح مزبور در وصف الحال سلاطین صفوی در جلد چهارم سیاحت نامه او در فصل 41 ( در باب پادشاهان  ایران و امور مملکتی و اهل دربار ) ( صفحات 136 تا 141 ) میباشد و ترجمه تحت اللفظی آن از اینقرار است:

" حکومت شاهانه این مملکت ( ایران ) یکی از مستبد ترین حکومت های دنیاست.  پادشاه در اعمال و افعال خود جز اراده و مشیت شخصی خود هیچگونه اصول و قاعده دیگری نمیشناسد و شاید تنها در مداخله در امور مذهبی اختیارات او قدری محدود باشد.  حیات و ممات و دارائی تمام اهل مملکت بدون استثنا کاملا" در دست اوست.

 پادشاه در حرمسرای شاهی بدنیا میآید و در میان همان چهار دیواری بزرگ میشود و مانند گیاهی که از نور و حرارت آفتاب محروم باشد هیچگونه تعلیم و تربیتی که در خور پادشاهان است نمی بیند و از علم و مافیها بالمره بی خبر میماند. 

همینکه دارای سن و سالی شد او را به خواجه ای می سپارند که به اسم لله باشی مربی و معلم اوست و خواندن و نوشتن را به او آموخته مسائل دینی را باو یاد میدهند و ضمنا" کرامات و معجزات پیغمبر مسلمانان  را نیز برای او حکایت نموده و تا بحد افراط کینه و بغض او را برخلاف ترک های سنی مذهب و مغولها بر می انگیزاند و باو چنین میفهمانند که دشمنی با این اقوام در حقیقت طاعت پروردگار است چیزی که جای تاسف است این است که تاریخ و علم سیاست ابدا" به شاهزادگان نیآموخته گوش آنها را با کلمات پارسائی و پرهیز و تقوی اشنا نمی سازند و بلکه برای اینکه فرصتی برای تفکر و تعمق در امور و قضایا پیدا نکند از همان سن جوانی آنانرا در میان زنان می اندوزند و دروازه های عیش و نوش و هوی و هوس را بروی او میگشایند و باین هم اکتفا ننموده اورا بخوردن تریاک و نوشیدن کوکنار معتاد میسازند و حتی کوکنار را با عنبر و ادویه دیگر می آمیزند که نشئه آن زیادتر شده و بر قوه باء بیفزایند.

 استعمال این مخدرات کم کم موجب سستی و رخوت کامل میگردد بطوریکه پنداری اشخاصی  که بدان معتادند از این عالم یکسره بدرند.

 زندگی شاهزادگان صفوی بهمین منوال میگذرد تا روزی که پدرشان بمیرد و نوبت سلطنت به آنها برسد.  آنوقت آنان را از حرمسرای بیرون می آورند و به تخت می نشانند و تمام دربار در مقابل آنها به خاک افتاده انقیاد و اطاعت خود را عرضه میدارد.

 شاه جوان در ابتدا مانند آدمی که هنوز درست از خواب بیدار نشده مدتی مات و متحیر است ولی رفته رفته بخود آمده چشم میگشاید و بنای سلطنت را میگذارد.

 اطرافیان او ابدا" درصدد این نیستند که اورا براه صلاح هدایت نمایند و تمام همتشان را مصروف براین میدارند که کاری بکنند که شاه جوان را خوش آید و خودرا در نزد او عزیز بنمایند.

 از طرف دیگر سعی دارند که حتی المقدور پادشاه از اوضاع مملکت بی خبر بماند و بکارهای سلطنت نپردازد و حتی وزیر بزرگ که او را اعتماد الدوله میخوانند هر وقت مطلبی دارد منظر میشود تا شاه قلیان بدست سر کیف و حال باشد؛  آنگاه قربان قربان گویان مطلب خود را که اغلب مربوط به منافع شخصی خود او و یا دوستان و کسان اوست به اسم مصالح کشوری به عرض میرساند و بزور چاپلوسی کار خودرا از پیش میبرد.

 ولی عموما" اگر مطلب مربوط به کار های مملکتی باشد و اسباب دردسر و ملال پادشاه بشود اعتماد الدوله فورا" موضوع دیگری که دلنشین تر باشد پیش می آورد و شربت و خوراک سفارش میدهد و اسباب نشاط خاطر همایونی را فراهم میسازد و اگر لازم باشد ساز زنندگان و رقاصه هائی را که تعلق به دربار دارند حاضر ساخته مجلس عیش و نوش را مهیا میسازند و یا خاطر پادشاه را به تماشای جنگ انداختن گاومیشها و قوچها و خروسها و بازیهای دیگر مشغول میدارند و شاه جوان که تجربه و بصیرتی در امور مملکتی ندارد از این تماشاها به مراتب بیشتر لذت میبرد تا از صحبتهای خشک و خالی مربوط به چیزها و اشخاص و نقاطی که هیچ نمی شناسد.  پس از این تماشا شاه به حرمسرا برمیگردد و با زنهای خود مشغول گفتگو و تفریح میگردد و مطالب همانطور انجام ناداده میماند و لهذا اعتماد بامید اینکه شاید فرصتی برای عرض مطالب خود بدست آورد مرتبا" روزی دوبار به دربار میآید و منتظر است که شاه سر دماغ باشد و یا خود او سعی مینماید که به هر تدبیری هست شاه را سر دماغ بیآورد تا بتواند مطلب خود را بیان نماید.  وای به حال او اگر موی دماغ پادشاه بشود و بدون آنکه موقع مقتضی باشد درصدد برآید که مطلب خود را ولو نجات و هلاک مملکت بدان بسته باشد به عرض برساند.

 و بهمین منظور یعنی برای بدست آوردن وقت مقتضی همه جا دنبال پادشاه است و از هیچ کاری که بتوان اسباب تفریح خاطر مخدوم خود را فراهم سازد کوتاهی نمی نماید چنانچه زیباترین دختران گرجستان و ارمنستان را آورده به حرمسرای پادشاهی میفرستد و هروقت پادشاه به شکار میرود مرد ها را مجبور میسازند که از اطراف راهی که پادشاه می پیماید تا مسافت زیادی دور بشوند تا زنها در خانه ها تنها بمانند و اگر میل پادشاهی تعلق گرفت بهر خانه ای خواست وارد شود.

  پادشاه کنونی میل مفرطی به شرابخواری دارد و چه بسا اتفاق می افتد چندین شبانه روز لاینقطع بدین کار سرگرم است.  این بود وصف الحال پادشاهان ایران که پس از نشستن به تخت چندین سال ابدا" به فکر مملکت و ملت نیستند و حتی به نام و بزرگی هم وقعی نمیگذارند. "


برگرفته از نسک:

 صندوقچه اسرار ( پوشینه اول )

سید محمد علی جمالزاده
****************************************
آدینه ناهید شید 31 تیر / 2570 شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر