۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

7آبان روز جهانی کوروش و روز جهانی منشور حقوق بشر بر جهانیان خجسته باد

۷آبان کهن ترین روز منشور حقوق بشر توسط کورش بزرگ
است باید جشن گرفت برای این افتخارات بزرگ.
۷آبان بر تمام آریایی ها و جهان مبارک و گرامی باد

روز 29 اکتبر - 7 آبان ماه روز جهانی بزرگداشت کورش بزرگ نام گرفته است

جالب اینجاست که در خارج از کشور این روز مورد توجه قرار می گیرد ولی در کشور ما ...خواهشمندیم که این روز را در تارنمای خود اعلام کنید و از دیگران هم بخواهید که این روز را در تارنمایشان اعلام کنند... از همین امروز تا برای روز 7 آبان همه ی مردم ایران مطلع باشند... پس از همین امروز اقدام کنید...اگر در نشریه ای فعالیت میکنید... حتما مقاله ای برای این روز آماده کنید و به چاپ برسانید...اگر مشغول به تحصیل هستید حتما در تابلوی اعلانات مدرسه یا دانشگاهتان این روز را اعلام کنید...همچنین می توانید با استفاده از ایمیل، پیامک،آفلاین این روز را به دوستانتان اعلام کنید...گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند .

کورش بزرگ:
برابری زن و مرد، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی کار، آزادی مسافرت، آزادی در انتخاب همسر و برانداختن برده داری و نشان دادن راه ها و زندگی انسانی و کورش بزرگ سالار جهان که پادشاهان دیگر راه او را ادامه دادند کورش بزرگ شجاع و عاقل و ساده و مهربان بود و به ملت توجه زیادی می کرد و حتی با این که پادشاه ۳۹ کشور بود تبعیض نژادی نمی کرد و جهان را در صلح قرار داده بود تا جایی که همه ملت ها خواستار پادشاهی کورش بزرگ بودن و حتی دشمنانش هم دوست داشتن او پیروز باشد تا از زیر ضلم قومهای وحشی دیگر بیرون آیند. کورش بزرگ و داریوش بزرگ و دیگر بزرگان ایران در اوج بزرگی و عزت و سرچشمه خوبی ها هیچ وقت مغرور نشدن و دست به خوشونت نه خودشان و نه سربازانشون زدن واقع چه پادشاهان بلند همت و بزرگی داشتیم تازه این نیمی از خوبیهای اونها رو بیان نمی کنه اونها روحی والا داشتن و با انسانیت که همه را برای اتخاب دین آزاد می گذاشتند و کورش بزرگ بیان می کردن که هرکسی هرجوری با هر لباسی می توند هرچی را دوست دارد بپرستد و آزادانه دین خود را بیان کند و در وصیت نامه اش می گوید افتخار است در خاک ایرانم دفع می شوم و مردمان پارس را به عزت تمام رساندم و ایرانی بزرگ و عزیم را برای شما به ارمغان می گذارم و بعد من راه خوبی را پیش بگیرد و به ملت خدمت کنید و خرد خود را بیشتر کنید و وطن پرستی خود را با بزرگی و عزت نگه دارید. خیلی از آزادیهای دیگر که در منشور حقوق بشر آمده ریشه در گاتهای زرتشت دارند کتزیاس می گوید:
کوروش ایرانیان را مبدل به یک ملت صنعتی کرد و طوری صنایع ایران در دوره هخامنشی پیشرفت کرد که از کشورهای دیگر برای فراگرفتن صنعت به ایران می اومدن و پس از مدتی کارآموزی به کشور خود بر می گشتند
ترجمه منشور حقوق بشر کوروش



اینک که به یاری مزدا ، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام می کنم
که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهددین و آیین و رسوم
ملتهایی که من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر
دستان من ، دین و آئین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر
قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند .
من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به
من می دهد ،هر گز سلطنت خود را بر هیچ ملت تحمیل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است ، که
مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من برای سلطنت
آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد .
من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،کسی به
دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد ، من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و به او
خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد .
من تا روزی که پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به
نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید
من تا روزی که زنده هستم ، نخواهم گذاشت که شخصی ، دیگری را به بیگاری بگیردو بدون
پرداخت مزد ، وی را بکار وادارد
من امروز اعلام می کنم ، که هر کس آزاد است ، که هر دینی را که میل دارد ، بپرستد و در هر
نقطه که میل دارد سکونت کند ،مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غضب ننماید ،و هر شغلی
را که میل دارد ، پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است ، به مصرف برساند ، مشروط به
اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند
من اعلام می کنم ، که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت
تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده ، مجازات کرد .
مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب
تقصیر میشود ، فقط مقصر باید مجازات گردد ، نه دیگران
من تا روزی که به یاری مزدا ، سلطنت می کنم ، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را بعنوان غلام
و کنیز بفروشندو حکام و زیر دستان من ، مکلف هستند ، که در حوزه حکومت و ماموریت خود ،
مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوندو رسم بردگی باید به کلی از جهان
برافتد .
و از مزدا خواهانم ، که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند
دعای کوروش بزرگ و داریوش بزرگ در حق سرزمین ایران :
اهورا مزدا ، این سرزمین را ، این مرز و بوم را ، از کینه ، از
دشمن ، از دروغ و از خشکسالی حفظ کند .
برگرفته از:
نويسنده : سربازان کوروش بزرگ;
http://javidanaria.blogfa.com/
این نوشته به تاریخ 6آبان ماه2568 شاهنشاهی
برابر با 6آبان ماه1388 شمسی تحمیلی نوشته شد.

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

مقام زن در ایران باستان و مقایسه آن با احکام اسلامی - دختران ایران باستان چگونه همسر خود را انتخاب میکردند؟

مقام زن در ایران باستان و مقایسه آن با احکام اسلامی

- دختران ایران باستان چگونه همسر خود را انتخاب میکردند؟





نگاهی به یافتن همسر در ایران باستان در لابه‌لای تاریخ، اساطیر و باستان شناسی ایران :

همواره خانواده به عنوان مهم‌ترین واحد اجتماعی و نگهدارنده رابطه خویشی و پایگاه عاطفی نقش مهمی‌ایفا می‌کند.
«مان» در مفهوم خانواده، از صورت اوستایی «نمانیه»، در واژه «‌‌‌خانمان» به معنی خانه و خانواده باقی‌ مانده است.
در آثار باستان‌شناسی ایران، در گورهای مختلف آثار مادری که فرزندش را بغل کرده است و حتی یک نمونه از تپه حسنلو، پایین‌تر از دریاچه ارومیه، آثار زن و مردی که یکدیگر را در آغوش گرفته‌اند، به دست آمده است که خود تاکیدی است بر مفهوم خانواده و عشق.

خانواده که امروز نیز از مقدس‌ترین و محترم‌ترین نهادهای اجتماعی به شمار می‌رود، همواره در این سرزمین از اهمیت والایی برخوردار بوده است تا بدان ‌جا که در اعتقادات ایرانی تشکیل خانواده به صورت تکلیفی دینی در آمده است.

خانواده از نظر اقتصادی، اشتراک منافع و همیاری و امداد مادی و معنوی را تضمین می‌کند و عشق و محبت مایه استواری این پیوند می‌گردد. در آن زمان که زن‌ربایی و حتی خرید زن در میان بسیاری از ملل و اقوام هند و اروپایی معمول و متداول بود، ازدواج ایرانی در سایه نظم و نسقی که آیین زرتشت آورده بود، نتیجه عقد بود.

وجود ایزد بانوانی چون آناهیتا و اشی و نقش آنان در تفکرات ایرانی اهمیت خانواده را بیشتر می‌نمایاند.
آناهیتا با صفات نیرومندی، زیبایی و خردمندی، به صورت ایزد بانوی عشق و باروری نیز در می‌آید، زیرا چشمه حیات از وجود او می‌جوشد و بدین گونه «مادر خدا»‌ نیز می‌شود
و اشی نماد توانگری و بخشش، ایزد بانویی است که پیشرفت و آسایش به خانه‌ها می‌برد و خرد و خواسته می‌بخشد.

به نظر ایرانیان، ازدواج نتیجه تراضی زن و مرد بود و این ازدواج در آن واحد معنی مذهبی و اجتماعی داشت.
مومن که تن به قیود زناشویی می‌دهد، برای روح خود سعادت جاودانی فراهم می‌آورد و برای خویشتن راهی خجسته به سوی زندگی آینده می‌گشاید.
چرا که مومن باید در گسترش و توسعه آفرینش نیک سهیم باشد و به این منظور، چه وسیله‌ای شایسته‌تر و نیکوتر از ازدواج و به بارآوردن موجودات «اهورایی» خواهد بود؟
با این اعتقاد، تجرد در آیین زرتشتی مجاز نیست. زناشویی بی‌عقد مایه دهشت است و نزد ایرانیان پذیرفتنی نبوده است.
به همین خاطر فرزندان حاصل از این گونه پیوندها از وراثت بی‌بهره بوده‌اند.

*** زندگی زناشویی و خانواده از لحاظ اجتماعی نیز از اهمیت والایی برخوردار بود تا بدان‌جا که در زمان ساسانیان، شاهنشاهان، به عنوان نمایندگان راستین اهورامزدا در روی زمین از ازدواج مردم حمایت می‌کردند.


*** دولت هر سال برای عده زیادی از دوشیزگان نیازمند جهاز فراهم می‌آورد و دختران بی‌صاحب و بی‌جهاز را به خرج خود شوهر می‌داد و در انجام دادن این گونه نیکوکاری‌ها خسرو انوشیروان سرآمد دیگر پادشاهان ساسانی بود.


*** ایرانیان آن‌چنان به خانواده اهمیت می‌دادند که از مشاغلی که مستلزم تجرد بود یا از زندگی حادثه جویانه که مردان را مدتی دراز از کانون خانواده دور نگه می‌داشت، مانند دریانوردی و بازرگانی، خوش‌شان نمی‌آمد.


*** حتی سربازان ایرانی همه زن داشتند و دلبسته اجاق‌های خانوادگی خود بودند و هر سال، جز چند ماهی خدمت به شاه مملکت دینی به گردن نداشتند.


***خانواده از چنان بنیان محکمی‌برخوردار بود که حتی بچه‌دار نشدن و نازایی زن دلیلی بر برهم خوردن پیمان زناشویی نبود. ***زرتشتیان در این گونه موارد به راحتی بچه‌ای را به فرزندی می‌پذیرفتند. گرچه بنابر دین خود مجاز به انتخاب همسر دیگری با رعایت حقوق همسر اول بودند, اما در همه متن پهلوی «مادیکان هزار دادستان» تنها یک نمونه از دو زنه بودن می‌بینیم و این امر دلیل آن است که چنین کاری نادر بوده است.


* نکته جالب دیگر در تفکر ایرانیان :

همین مساله به فرزندی پذیرفتن است که تنها در مورد خانواده‌های بی‌اولاد صدق نمی‌کند. آوردن بچه‌ای به آغوش خانواده منشا مذهبی دارد این عمل ثواب به شمار می‌آید و به منزله عبادت است.

از این رو، خانواده‌ای که چند فرزند هم داشته باشد، اگر ببیند بچه‌ای از پرستاری و مواظبتی شایسته برخوردار نیست یا بر سر راه مانده، مکلف است آن بچه را به فرزندی بپذیرد.

* مساله مهم دیگر در بدو تشکیل خانواده به چشم می‌خورد:

پدر و مادر در انتخاب همسر برای دختر خود دخیل بودند اما دختر هم حق داشت در صورتی که داماد منتخب پدر و مادر را نپذیرفت، دست رد بر سینه او بزند.

** قوانین دوره ساسانی ازدواجی را که به زور صورت می‌گرفت، به منزله جرم و خیانت می‌شمرد.

و این امر، از پیشرفت‌های بزرگ حقوق ساسانی بود.

این در حالی است که در سرزمین‌های هم‌مرز ایران، دختر از این آزادی خبر نداشت. در بابل، دختر می‌بایست مردی را بپذیرد که پدرش برای وی در نظر گرفته بود و در هند، دختر مثل کالایی به مردی داده می‌شد که بیشترین پول را پرداخته بود.

در چنین شرایطی، دختر ایرانی از امتیازهایی بیش از همه دختران مشرق زمین برخوردار بود و می‌توانست یار و همدم زندگیش را به میل و اراده خویش برگزیند.

نمونه‌های چنین آزادی و اختیاری در شاهنامه کم نیستند:

شاهدخت رودابه هاماوران مخالف با نظر پدر، کاوس را به همسری خود برگزید، منیژه زیبا هم، به همین گونه، به سوی بیژن پهلوان، دشمن سوگند خورده پدرش افراسیاب نگریست. کتایون همسر خویش را در انبوه خلق با پرتاب سیبی زرین به سوی او برگزید.

پس از گزینش همسر، باید به حضور پدر دختر رفت و مراسم خواستگاری را به جا آورد.

در این مرحله، کسان دختر بیش از هر چیز دیگر نگران خلق مادر شوهر بودند که خوشبختی نوعروس سراپا به آن بسته بود و این نگرانی‌ها نشان می‌دهد همان‌گونه که احترام به بنیان خانواده و قدر و منزلت آن در ایران باستان ریشه دارد، دعوای عروس و مادرشوهر هم ریشه‌ای بس کهن داشته است!


مقام زن در ایران باستان :
در ایران باستان همیشه مقام زن و مرد برابر و در کنار هم ذکرشده است،

حتی گروهی از ایزدان مانند آناهیتا زن هستند و در میان امشاسپندان، امرداد و خرداد و سپندارمذ، که صفات اهورامزدا است زن می‌باشند.

آنچه در اوستا آمده است همه نشانه ای از همسنگی زن و مرد است،

در فروردین یشت چنین آورده شده:

اینک فروهر همه مردان و زنان پاک را می‌ستائیم آنان که روان هایشان در خور ستایش و فروهر‌هایشان شایسته است اینک فروهر همه مردان و زنان پاکدین را می‌ستائیم.

زنان در زمان شاهنشاهی هخامنشیان:

براساس لوح های گلی تخت جمشید زنان هم دوش مردان در ساختن کاخ های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت می‌نمودند، پیشه بیشتر زنان در دوره هخامنشیان صیقل دادن نهائی سنگ نگاره ها و همچنین دوخت و دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی حقوق زنان با مردان سر و کار داریم.


* باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری و با بدنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف می‌شدند،

اما از حداقل حقوق برای گذران زندگی برخوردار می‌گشتند و علاوه بر آن اضافه حقوقی بصورت مواد مصرفی ضروری زندگی دریافت می‌نمودند، همچنین در گل نوشته های تخت جمشید شاهد آن هستیم که در کارگاههای خیاطی، زنان بعنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیردست زنان قرار می‌گرفتند. اما زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند، آنان می‌توانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاه های عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت می‌کردند و درآمدهای بسیار زیاد داشتند،


*اما باید خاطرنشان کرد که حسابرسی و دیوان سالاری هخامنشی حتی برای ملکه هم استثنا قائل نمی‌شد و محاسبه درآمد و مخارج از وی مطالبه می‌کرد. در یکی از گل نوشته ها (لوح های گلی) رئیس تشریفات دربار داریوش بزرگ دستور تحویل 100 گوسفند را به ملکه صادر می‌کند تا درجشن بزرگ تخت جمشید که 2000 مهمان دعوت شده بودند، بکار روند.

دریکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید زنی بلندپایه در صندلی تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایه ای گذارده و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسرنهاده که چادری روی آن انداخته شده است و به تقلید از مجلس شاه، ندیمه ای در برابر او ایستاده و عود سوزی در آن دیده می‌شود.

این مهر یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی ‌در اداره و مدیریت جامعه داشته است و دستورات خود را به این مهر منقوش می‌کرده است.

***بنابراین : با کمک گل نوشته های تخت جمشید تصویری کاملا نو از زنان و ملکه های هخامنشی بدست می‌آوریم که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی، که آنها را عروسکهایی محبوس در حرم سراها می‌دانستند، نه تنها همدوش مردان در آئین های مذهبی شرکت می‌کردند، بلکه در صحنه زندگی و در اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ می‌کردند.

***بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان می‌دهد، که زن در دوران فرمانروائی هخامنشیان بویژه در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ از چنان مقامی ‌برخوردار بودند که در میان همه خلق های جهان باستان نظیر نداشت.


*زنده باد قوانین ایران خودمان دور باد این احکام اسلامی شیعی


آیات قران در مورد زنان:


(خودتان این آیات ضد زن را با فرهنگ و تربیت ایرانی مقایسه کنید)


* زن نصف مرد است و کشتزار او!! با کشتزارت هر کاری را بکن !! سوره بقره قران عربها

و زورمندیهای غیر قانونی فعلی آخوندهای دولت کنونی ایران را هم به آن اضافه کنید!!

*از زنان هر چه خوش دارید دوتا,سه تا,چهارتا بگیرید... سوره4 آیه 3

*زنانی که نافرمانی کنند کتکشان بزنید ... سوره 4 آیه 24
*چون سرپیچیدید گفتیمشان ای بوزینگان مطرود شوید!! (ببینید خدای محمد که بسیار هم مهربانه به زنان که بندگانش هستند میگوید ای بوزینگان!!)سوره 7 آیه 16

*آنوقت به خاطر این قران و دستورات ضد زنش مردم ایران را سر بریدند و زنها و پسر بچه هارو به کنیزی و غلامی بردند بعد خدای اسلامی محمد آیه بدتر کنیز را هم به مغز محمد وحی کرد تا این زن نصف شده بازهم دو نصف دیگر شود!!!!!!!!!!!!!!

خاک بر سر ما که مسلمان شدیم


*بیا ایران سرا را پاک سازیم

بیا ایران ز اسلام و شیعه و ملا پاک سازیم


برگرفته از سایت : میهن پرستان:


این مطلب به تاریخ سه شنبه 28 مهر ما2568هنشاهی
مطابق با سه شنبه 28مهر ماه شمسی 1388تحمیلی نوشته شد.











۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

از ایران چه میدانید؟ آغاز تمدن ایرانیان





آغاز تمدن(پادشاهی هوشنگ)





در آغاز مردمان پراكنده می زیستند و پوشش از برگ می ساختند و خورش آنان از گیاه و میوه درختان بود. كیومرث پادشاه نخستین جهان، مردمان را گرد كرد و به فرمان خود درآورد و آئین شاهی را بنیاد گذارد و مردم را به خورش و پوشش بهتر رهبری كرد. سیامك به دست فرزند اهریمن كشته شد و امان نیافت تا در این راه گامی بردارد.



هوشنگ : اما هوشنگ پادشاهی هوشمند و بینا دل بود و به آبادانی جهان كمر بست. هوشنگ نخستین كسی بود كه آهن را شناخت و آن را از دل سنگ بیرون آورد. چون بر این فلز گرانمایه دست یافت، پیشه آهنگری را بنیاد گذاشت و تبر و اره و تیشه از آهن ساخت. چون این كار ساخته شد، راه و رسم كشاورزی را آغاز نهاد. نخست به آبیاری گرایید و با كندن جویها آب رودخانه را به دشت و هامون برد. آنگاه بذرافشاندن و كاشتن و درودن را به مردمان اموخت و مردمان كارآمد را به برزگری گذاشت.



بدینگونه كار خورش مردم بسامان رسید و هركس توانست در خانه خود نان تهیه كند .



در كیش و آیین یزدان پرستی ، هوشنگ پیرو نیای خود كیومرث بود و گرامی داشتن آتش و نیایش آن نیز از زمان هوشنگ آغاز شد ، چه نخست او بود كه آتش را از سنگ پدید آورد .



پدیدار شدن آتش : و آن چنان بود كه یك روز هوشنگ با گروهی از یاران خود به سوی كوه می رفت، ناگاه از دور، ماری سیاه رنگ و تیزتاز و هول انگیز پدیدار شد. دو چشم بر سر داشت و از دهانش دود برمی خواست. هوشنگ دلیر و چالاك بود. سنگی برداشت و پیش رفت و آنرا به نیروی تمام، به سوی مار پرتاب كرد. مارپیش از آنكه سنگ به آن برسد، از جا برجست وسنگی كه هوشنگ پرتاب كرده بود، به سنگی دیگر خورد و هردو در هم شكستند و شراره های آتش به اطراف جستن كرد و فروغی رخشنده پدید آمد. هرچند مار كشته نشد اما راز آتش گشوده شد. هوشنگ جهان آفرین را ستایش كرد و گفت:



این فروغ، فروغ ایزدی است باید آنرا گرامی بداریم و بدان شاد باشیم.



چون شب فرارسید فرمان داد تا به همان گونه شراره از سنگ جهاندند و آتشی بزرگ برپا كردند و به پاس فروغی كه ایزد بر هوشنگ آشكار كرده بودجشن ساختند و شادی كردند.



می گویند كه «جشن سده» كه نزد ایرانیان قدیم بسیار گرامی بود و به هنگام آن آتش می افروختند از آن شب به یادگار مانده است.



كوشش هوشنگ به اینجا پایان نگرفت. فره ایزدی با وی بود و او را بر كارهای بزرگ توانا می كرد.



هوشنگ بود كه دامهای اهلی را چون گاو و خر و گوسفند، از دامهای نخجیری چون گور و گوزن جدا ساخت، تا هم مایه خوراك مردمان باشند و هم در ورزیدن زمین و كشاورزی به كار آیند.



از جانوران دونده آنها را كه چون سنجاب و قاقم و روباه و سمور، پوست نرم و نیكو داشتند برگزید تا مردمان پوست آنها را بر خود بپوشند.



بدینگونه هوشنگ، عمر خود را به كوشش و اندیشه و جستجو برای آبادانی جهان و آسایش مردمان بكار برد و جهان را آبادتر از آنچه به وی رسیده بود، به تهمورث سپرد.





آرش کمانگیر


آرش کمانگیر که با پرتاب تیری از یکی از بلندیهای البرز به سوی کوهی در کرانه آمو دریا مرز ایران وتوران را نشانه نهاد در زمان منوچهرشاه می‌زیست. در اوستا نام ‌او به گونه (اَرِخش) و در پهلوی (شِپاک‌ تیر) و درپارسی شیوا تیر و آرش کمانگیر است و مشهور به سخت کمان و تیر تیزرو است.بهرام‌ چوبین سردار نامی ایران خود را از تبار آرش می دانست.ابوریحان بیرونی در مورد آرش کمانگیر چنین می گوید: پس از آنکه افراسیاب بر منوچهر چیره شد و در تپورستان(طبرستان)گرداگرد او را گرفت،بر این پیمان شدند که مرزایران و توران با پرتاب تیری نشانه شود.در این هنگام فرشته اسفندارمذ (سپندارمذگان) نمایان شد و فرمان داد تا تیروکمانی چنان که در اوستا بیان شده است،برگزینندآنگاه آرش را که مرد پاک و حکیم و دینداری بود،برای انداختن تیر بیاورند.آرش برهنه شد و بدن خویش رابه کسان نمایاند وگفت:ای پادشاه ‌و ای مردم!به تنم بنگرید. مرا زخم‌ و بیماری نیست؛ولی میدانم که پس ازانداختن تیر،پاره‌ پاره شوم و فدای شما گردم.پس از آن،دست به چله کمان بردوبه نیروی خداداد تیر از شست رها کردوخود جان داد.اهورمزدا به باد دستورداد تا تیر را نگاهداری کند.آن تیر از کوه رویان به دورترین مکان خاور،به فرغانه رسید و به ریشه درخت گردکانی(که درجهان بزرگتر از آن درختی نبود)نشست.آنجا را مرز ایران و توران شناختند.گویند ازآن جا که تیرپرتاب شدتا بدان جایی که فرونشست شست‌هزارفرسنگ درازا است.


آرش کمانگیر



این نوشته به تاریخ17 مهر ماه2568 شاهنشاهی نوشته شد.