۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

آخرین نقشه بین المللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن - انتشارات تامسون 1814

آخرین نقشه بین المللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن - انتشارات تامسون 1814





نقشه شهر های ایران قبل از جدا شدن از ایران**


مهم:


با توجه به تهدید های مرزی موجود علیه تمامیت ارضی ایران بد نیست به این نکته اشاره کنیم که سرزمین کنونی ایران،تنها سی درصد از ناحیه‌ای وسیع است که در تاریخ با نام‌های‎ «ایران‌زمین»،«ایران‌بزرگ » یا «ایرانشهر» و در ‏جغرافیا با نام :

«فلات ایران» شناخته می شود.


ترفند ها و دسیسه های بیگانگان و سستی پادشاهان بی کفایت گذشته بخش های زیادی ازاین سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه 196 ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسیت ما دست کم برای حفظ سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود.


شهرهای جدا شده با نیرنگ های سیاسی و بی خردی و بی عرضگی پادشاهان ترک تبار گذشته ایران:


* 1- گستره سرزمین‌های جدا شده از ایران در قراردادهای:

ترکمانچای،گلستان،آخال،پار یس و... به قرار زیر است:

سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قرارداد های گلستان و ترکمانچای با روسیه(1813 و 1828 م):

آران و شروان: ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع؛

ارمنستان: ۲۹۸۰۰ ک .م؛

گرجستان: ۶۹۷۰۰ ک.م؛

‎داغستان: ۵۰۳۰۰ ک.م؛

اوستیای شمالی: ۸۰۰۰ ک.م؛

چچن: ۱۵۷۰۰ ک .م؛ا

ینگوش: ۳۶۰۰ ;ک.م

‎جمع ‏کل: ۲63700 کیلومتر مربع


2 - سرزمین‌های جداشده ایران شرقی براساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی هرات وافغانستان:


۶۲۵۲۲۵ ک.م؛

بخش‌هایی از بلوچستان و مکران: 3۵۰۰۰۰ ک.م؛

جمع کل: ۹۷۵۲۲۵ کیلومتر مربع


3 - سرزمین‌های جداشده ‏ورارود(ماوراءالنهر) بر اساس پیمان آخال با روسیه(1881 م).

ترکمنستان:۴۸۸۱۰۰ ک.م

ازبکستان: ۴۴۷۱۰۰ ک.م؛

تاجیکستان: ۱۴۱۳۰۰ ک.م؛

‎بخش‌های ضمیمه شده ‏به قزاقستان: ۱۰۰۰۰۰ک.م؛

بخش‌های ضمیمه شده به ‎قرقیزستان: ۵۰۰۰۰ ک.م؛

جمع کل: 1226500 کیلومترمربع


‏* 4- سرزمین های جداشده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس:

امارات:83600ک.م:

بحرین:694 ک.م:

قطر:11493ک.م:

عمان:309500ک.م:

جمع کل: 405287کیلومتر مربع


5*سرزمینهای جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات

(که در دوره صفویه به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه،عراق و سوریه تقسیم شد) :

به مساحت تقریبی 200000ک.م.

و نیز عراق به مساحت 438317ک.م.


*** یاد آوری میکنم که کردهای کنونی نواحی ذکر شده در بالا یعنی کردهای ترکیه و عراق و سوریه همگی ایرانی میباشند.


** در جمع این جدائی ها از ایران حدود 3.5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است.

این نوشته به تاریخ 10دی ماه2568 شاهنشاهی برابر با
10دی ماه1388 شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

به مناسبت 5 دی ماه روز درگذشت پیامبر اریائی ایرانی زردشت اسپنتمان

به مناسبت 5 دی ماه روز درگذشت پیامبر اریائی ایرانی زردشت اسپنتمان

روز 5 دی ماه روز درگذشت زردشت را به تمامی ایرانیان ایراندوست تسلیت عرض میکنم
اینست محرم ما 5 دی ماه محرم واقعی ایرانیان است




هیچ کس هراسان و نگران نبود. او با دلی شاد و روانی خرند به همراه هفتاد و دو تن از یارانش در آتشکده ی شهرآباد و سرخوش بلخ، گرد آمده بود. او و یارانش به نماز ایستاده بودند. که به یکباره سپاه توران از پشت و ناجوانمردانه تیغ بر آن هاکشیدند و همه را کشتند.

مردم هنگامی به آتشکده رسیدند که« توربراتور» کشنده ی اشوزرتشت، سوار براسب از آتشکده می گریخت.
پیام آور دوستی کشته شده بود. چهره ی تابناکش هنوز هم می درخشید. نور آتش با سرخی خون های بر زمین ریخته شده درآمیخته بود. مردم ناباورانه به این رویداد غم انگیز، خیره مانده بودند. همه خاموش بودند و سر در گریبان داشتند. کسی نمی گریست ...
او در آغاز بهار با خنده، پای به جهان گذارد و در آغاز زمستان به دست دشمن انیرانی، در پای آتش سپند کشته شد.
47 سال پیامبری کرد و خویشکاری اش را به پایان برد. در هنگامه ی کشته شدن، به آرزویش رسیده بود. خرسند بود که مردم را به راه راست هدایت نموده، خدای یکتا را به آن ها شناسانده، آن ها را از سستی و کاهلی و بیابان گردی رهانیده، به آن ها راه و روش زندگی بر پایه ی داد و را «اشا» آموخته و هرآنچه کرده از برای مهر به اورمزد بوده و برای شادی و خرسندی مردم و گسترش دین بهی. اشو زرتشت به آرزویش رسیده بود چرا که پیش از چنین روزی دردآور، چنین سروده بوده:
«بهترین آرزوی زرتشت اسپنتمان برآورده شد؛
زیرا اهورا مزدا، از پرتوی راستی؛
به وی فراوانی چهان مینوی و مادی
و زندگانی نیک، برای همیشه، ارزانی داشته است.
حتا کسانی که با او دشمنی می ورزیدند
اکنون گفتار و کردار دین بهی را آموخته اند»(هات 53 بند 1)
پیش از کشته شدنش در آتشکده ی بلخ، همه ی یارانش را گرد خود خواند و درباره ی آینده ی دین بهی سخن گفت:
«بشنو تا برای خرسندی مردان و زنان،
برای خرسندی منش نیک،
انجمن دوستی آرزو شده، پدید آید،
تا وجدان هرکس به پاداش خود برسد
خواست و آرزویم پاداش راستی است،
و این آرزویی است که مزدا، خدای دانا، می پسندند» (هات54 بند1)
و این نماز و نیایشی بود از برای گسترش برابری و برادری میان همه ی مردم، یارانش در چشمان درخشان او نور پیروزی و خرسندی می دیدند و دریافته بودند که تنها خواست و آرزویش، نزدیکی و دوستی با اهورامزداست. خوشبختی، شادی، آسایش و خرسندی را برای همه ی مردم می خواهد، چه اینکه می داند می داند اگر همه ی مردم در خرسندی، شادی و آسایش باشند، همه، نزدیکی به خدا را به چشم خواهند دید.
دست به نماز ایستاده بودند که؛ ای اهورامزدا! ما را از دروغ و اهریمن برهان، ما را توانایی ده تا بتوانیم بر دشمنان درونی و بیرونی خود که همانا ناراستی و بدکرداری است چیره شویم. ای اهورامزدا! ما خواهان تازه گردانیدن جهانیم، توان ما را در رسیدن به این آرزو دوچندان کن ...
نماز که به پایان رسید، اشوزرتشت و یارانش نتوانستند از یورش بیگانگان جان به دربرند و همگی، پیش از آنکه از آمدن دشمن آگاهی یابند و خود را در برابر تازش آنان آماده کنند، کشته شدند. دریغا، دریغا.
خورشید فردا که برآید، دیگر او چشم نخواهد گشود و مردم دیگر او را در میان خود نخواهند دید. اما پیامش تا به امروز مانده است.
اشوزرتشت خندان به جهان آمد، جهان را شادی و خرسندی بخشید و انوشه روان شد.
آموزشگاه اشوزرتشت نزدیک به چهار هزار سال است که برپاست. پیام و یاد و اندیشه ها و گفتارش هنوز هم، به مانند روز نخست، زنده است و تازگی دارد. در این هزاره ها، هزاران هزار، دانش آموخته ی این آموزشگاه آمده اند و رفته اند و جهان را تازگی بخشیده، به پیشرفت مینوی و مادی رسانده اند. همانگونه که خواست او بوده، اکنون پیام او به چهارگوشه ی جهان رسیده است. او می خواست جهانی تازه پدید آید؛ جهانی پر از دانش، سنجش، دوستی، آشتی، آرامش، رسایی و جاودانگی.
می سراید:
«بهترین نیکی از آن دانشمندی است
که پیام راستین مرا
که از آن، راستی و رسایی و جاودانی بر می خیزد،
فراگیرد و فراگوید.
برای چنین کسی، شهریاری خدای دانا
از راه منش نیک، گسترش خواهد یافت.» (هات31 بند6)
همه ی جهانیان باید در این راه بکوشند. آینده ی بهتر برای کسانی است که در پی آینده ی بهتر برای دیگران باشند.
در نوشته های زرتشتی و برابر با سنت، اشوزرتشت در روز خیر ایزد و دی ماه (برابر با پنجم دی ماه در گاهشماری خورشیدی)، به دست «توربراتور» تورانی، در آتشکده ی بلخ کشته شد.
این روز نزد زرتشتیان، «روز ویژه ایست. همه دست از کار می کشند و به یاد پیامبرشان و برای شادی فَرِوَهرِ آن بزرگ مرد تاریخ دین و اندیشه، آیین های ویژه در آرامگاه های شهر های زرتشتی نشین برگزار می کنند.
همه، از چند روز پیش از خیر روز، در یکی همازوری دینی و آیینی، در فراهم آوردن سفره ها و خوردنی ها و میوه ها و لرک به یکدیگر یاری می رسانند و این کردار های نیک و آیینی را کرفه می دانند.
از برآمدن خورشید روز خیرایزد و دی ماه تا فرو رفتن خورشید این روز، در آرامگاه های زرتشتی، جوشش و کوشش مردم، به همراهی موبدان و آوای دلنشین اوستا، دیده می شود.
اینک فروهر پاک اشوزرتشت از جهان مینوی ما چشم بر می دارد و اندیشه و کردار و گفتار ما را می بیند. اشوان (=پیروان آیین راستی) را می نگرد و جاودانگی آیین راستی را آرزو می کند.
منبع:
سرچشمه: هفته نامه ی امرداد199


این مطلب به تاریخ4 دی ماه2568 شاهنشاهی برابر با
4دی ماه1388 شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

یلدا بلندترین شب سال ایرانیان



یلدا بلندترین شب سال ایرانیان دیروز و امروز و فردا

یلدایتان خجسته باد

در پناه مهراهورا مزدا
روی گل شما به سرخی انار
شب شما به شیرینی هندوانه
خنده تون مثل پسته
و عمرتون به بلندی یلدا
خرد نگهدارتارتان

یلدا بلندترین شب سال:
جشن شب یلدا جشنی ست که از 7000 سال پیش تا کنون در ميان ایرانيان برگزار میشود. 7000 سال پیش نیاکان ما به دانش گاهشماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. در این جستار از سخنرانی دکتر جنیدی و دکتر کزاری برداشت هایی شده:
جشن شب یلدا:
همانند جشنهایی همچون نوروز و مهرگان، پس از تازش اسکندر، تازیان، و مغولها پابرجا مانده است و در تک تک خانه های ایرانیان راستین با گردآمدن خانواده ها به دور هم برگزار میشود.
فردوسی بزرگ در شاهنامه میگوید:
نباشد بهار و زمستان پدید **** نیارند هنگام رامش نوید
از این بیت میتوان پی برد که در سرزمینهايی بجز ایران آغاز فصل ها را نمیدانستند اما ایرانیان در آن زمان به این دانش دست پیدا کرده بودند.
در زمان تاختن تازیان به ایران گاهشماری ایرانیان که بر پایه ی خورشید بود، به گاهشماری بر پایه ی ماه دیگرگون شد، اما پس از چندی خیام بروی کار آمد و این گاشماری خورشیدی را دوباره بنیان نهاد تا باز جشنهای ما زنده باشند و ما آنها را برگزار کنیم.
تاریخچه و تعریفی بیشتر بر یلدا:
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب
سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان غروب آفتاب از ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی اطلاق می‌شود، که برابر با ۲۱ دسامبر یا ۲۲ دسامبر است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک می‌دارند و این شب را جشن می‎گیرند.
این شب در
نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.
ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‎شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش
مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می‌کردند.
پیشینهٔ جشن
یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. ایرانیان باستان این شب را شب تولد ایزد مهر «میترا» می‎‎پنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند و گرد آتش جمع می‎شدند و شادمانه رقص و پایکوبی می‌کردند.آن گاه خوانی الوان می‌گستردند و «میزد» نثار می‌کردند. «میزد» نذری یا ولیمه‎ای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیین‎های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‎ها و فرآورده‎های خوردنی فصل و خوراک‎های گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه‌ای که آن را «میزد» می‌نامیدند، بر سفره جشن می‌نهادند.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های
البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند). در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد.
ریشه واژه یلدا:
واژه «یلدا» واژه ایست برگرفته از زبان سریانی (که از لهجه‌های متداول زبان «آرامی» است) به معنای تولد. زبان «آرامی» یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه بوده است. (برخی بر این عقیده اند که این واژه در زمان
ساسانیان که خطوط الفبا از راست به چپ نوشته می‌شده، وارد زبان پارسی شده است).
تأثیر یلدا در جشن‌های دیگر اقوامامروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم.

جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران:
در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی یکسان بودند(صحت این امر موکد نیست، شاید تنها افسانه باشد). جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‎نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‎شود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرتر‌ها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه‌ها که اکثراً کثیر الدانه هستند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل
جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.
در خطهٔ شمال و
آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌ای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.
سفرهٔ مردم
شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.
همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.
در شهرهای
خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.
در
اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.
در
گیلان هندوانه را حتما فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اطاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل)
مردم
کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.


منبع:
ویکی پدیا
روز و شبتان یلدا باد

این نوشته به تاریخ27 آذر ماه2568 شاهنشاهی برابر با
27آذر ماه1388 شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

تاریخچه مسجد سلیمان (پارسوماش)

تاریخچه مسجد سلیمان:

مسجد سلیمان یا پارسوماش شهری است تاریخی که در میان کوه‌های زاگرس در استان خوزستان واقع شده است.
این شهر از شمال غرب به شهرستان
شوشتر، از شمال تقریبأ به بخش لالی، از جنوب شرق به شهرستان ایذه، و از جنوب غرب به شهر اهواز ارتباط دارد. ساکنان این شهر را طوایف مختلفی از قوم بختیاری تشکیل می‌دهند ولی با کشف نفت در منطقه افراد دیگری از سایر مناطق بختياري بمنظور کسب و کار به این شهر آمده و رفته رفته بصورت دایم در این شهر ساکن شدند .

گذشته و وضع کنونی مسجد سلیمان:
اوج شکوفایی تاریخ معاصر مسجد سلیمان به غیر از نفت مربوط به دوران
مشروطیت می‌باشد، در عصر مشروطه مردم مسج دسلیمان نیز مانند سایر روشنفکران و دلیران بختیاری فتوای روحانیت را لبیک گفتند و علیه استبداد صغیر قاجار به فرماندهی سردار اسعد بختیاری (فاتح ملی)قیام کردند و ظفرمندانه اصفهان و تهران را فتح نمودند،
البته نقش مردم مسجد سلیمان در ملی شدن صنعت نفت و مقابله بااستعمار انگلیس درنفوذ به مناطق بختیاری، مبارزه با طاغوت و شرکت درهشت سال دفاع مقدس استوار همچون شیرهای سنگی مثال زدنی است، اما در حال حاضر از چاه‌های نفت این شهرستان روزانه نزدیک به ۴۰٬۰۰۰ بشکه نفت استخراج می‌شود.

با اینکه سد شهید عباسپور و سد مسجد سلیمان، (از جمله بزرگ‌ترین سدهای ایران) در جوار این شهر قرار دارند، مردم از نظر آب هنوز در مضیقه بوده و بصورت ساعتی (سه تا چهار ساعت در روز) از آب استفاده می‌کنند.
مردم بعضی مناطق مسجد سلیمان به جهت وجود میدان‌های گازی، گاه دچار مسمومیت‌های ناشی از استنشاق بوی گاز می‌شوند و در مواردی ساکنین شهر طی یک برنامه ضربتی مجبور به نقل و انتقال شده‌اند.
** نشت گاز و نفت در مناطقی از شهر گاهی حادثه ساز شده و باعث بروز انفجار در منازل مسکونی می‌شود!!
منبع : ویکی پدیا
********************
در مورد وجه تسمیه مسجد سلیمان:
در این مورد داستانها گفته و افسانه ها آورده اند که شاید از لحاظ تاریخی هیچکدام حقیقت نداشته باشند.
** آتشکده ای از دوران باستان در یکی از محلات این شهر بنام سر مسجد باقی مانده که نام شهرستان از آن گرفته شده است .
بنا به گفته یاقوت حموی ( در آنجا آتشکده ای قدیمی موجود است که تا روزگار هارون الرشید روشن بوده ) سنگهای سترگ در بنای آن بکار رفته که سنگینی تخته سنگهای عظیم به قدری است که حتی بیست مرد قدرتمند قادر به حرکت دادن آن نیستند!!
چون ساکنین این حدود خصوصا" در خلال قرون وسطی بکار بردن اینگونه مصالح ساختمانی را از قدرت بشری خارج دانسته اند ساختن آنرا به دیوها نسبت داده اند و چنین گفته اند که حضرت سلیمان وقتی بر قالیچه معروف خود می نشست به هنگام نماز هر جائی که می رسید فرود میآید و دیوان فورا" مسجدی برای او بنا می کردند تا سلیمان نبی در آن نماز بگذارد و اثر مذبور یکی از مساجدی است که آن را مسجد سلیمان می نامند. ولی حقیقت آن است که بر بالای صفحه مسجد سلیمان آثاری است که حاکی از وجود آتشگاه میباشد.
واقعیت آنست که: مسجد سلیمان آتشگاه و یکی از مراکز زردشتیان بوده است و علت انتخاب این محل از این نظر بوده که بر اثر گاز نفتی که از خلل و فرج زمین بالا می آید و متصاعد می شد این مکان را بوجود می آورد تا آتش جاوید بر پای دارند. هنگام حمله اعراب که کلیه آثار ارزشمند تاریخی به تخریب کشانده می شد طبعا" نوبت این اثر نیز رسیده بود ولی ایرانیان چون آگاه بودند که اعراب نسبت به اماکن مذهبی احترام قائلند لذا برای جلوگیری از تخریب آن چنین عنوان کردند که این محل مسجد سلیمان بوده است. این تدبیر باعث شد که تا مدتی از ویرانی آن جلوگیری شود ولی اعراب بعد ها از عبادت سری ایرانیان که شبانه انجام می گرفت پی به واقعیت امر بردند و پس از چندی آن آتشکده را به سرنوشت سایر آثار باستانی دچار کردند و نام مسجد سلیمان از آن تاریخ برجای مانده است.

زبان وقوميت:
زبان مردم فارسي وداراي لهجه لري بختياري وازنظرقوميت ازدوشاخه هفت لنگ و چهار لنگ تشکیل شده است.
*** درحال حاضرمسجدسليمان بيش از15هزارنفربيكاردارد ومردم ازوضع معيشتي مناسبي برخوردار نیستند .
برگرفته از سایت زیر:
http://www.f64.blogfa.com/cat-3.aspx
**************

اوضاع تاريخي مسجدسليمان :
در چهارده الي پانزده هزارسال قبل از ميلاد مسيح پروفسور گيرشمن باستان شناس معروف فرانسوي در سال 1334 پس از يك سري حفاري در مسجدسليمان و حوالي آن، در 25 كيلومتري منطقه لالي در محلي بنام پبده به غاري برخوردنمود كه افرادي بيش از چهارده الي پانزده هزارسال قبل ازميلاد مسيح در انجا سكونت داشته اند. اسكلتهاي آنان روي هم انباشته شده است. باحتمال قوي، قومي كه در نزديكي غار پبده لالي و در اشگفت هاي اطاف آن سكونت گزيده اند ، از اقوام آريايي ايراني الاصل بوده كه در زمانهاي گذشته بصورت پراكنده و عشيره اي در اين سرزمين پهناور زيست مي نموده اند. از اين آثار در كوههاي بختياري بسيار است كه متأسفانه تا كنون كشف آنها به علت صعب العيور بودن راهها و نبودن امكانات ميسر نگرديده و تا بحال بصورت بكر و دست نخورده باقي مانده است، مثل «هفت دختران» در زردكوه يا «غارعروس» در دامنه كوه منار.
بطور خلاصه مسجدسليمان فعلي مقر حكومت نشين آريائيهاي ايراني الاصل بوده و هر قومي كه در خوزستان به حكومت رسيده است، براي اولين بار در اين شهر سكونت داشته اند و چون وضعيت آب و هواي آن مناسب حال اقوام گذشته نبوده و پس از مدت كوتاهي حكومت، اين محل را ترك و بجاي خوش آب و هواي بهتري كوچ كرده و اين شهر را تخليه نموده اند.
*** مهم
اگر ما اسكلتهايي كه در غار پبده و بتهايي كه در پائين قلعه دلا وجود دارند را مورد بررسي تاريخي قرار دهيم، خواهيم ديد كه اين شهر بيش از تاريخهاي مذكور سابقه تمدن دارد و به همين سبب بوده كه هميشه موجب تهاجم اقوام ديگر بوده است.
مسجدسليمان در زمان پيشداديان :
اين شهر در زمان پيشداديان، كيومرث، طهمورث، هوشنگ، جمشيد و ساير پادشاهان قدرتمند پيشدادي، مدتي نيز پايتخت آنان بوده است. در مسجدسليمان بوده كه هوشنگ پيشدادي در اثر برخورد دو سنگ چخماق بهم و بعلت نشت گاز در سطح زمين، شعله آتش برافروخته شد و از آن تاريخ تاكنون بوجود آمدن آتش را به اين پادشاه پيشدادي نسبت مي دهند.
متأسفانه چون مسجدسليمان از نظر كم آبي و نداشتن زمينهاي زراعتي و نشت گاز، مناسب زندگي نبود، به شوشتر رفته و بناي آن شهر را گذاشته اند. سپس به سوي شوش كه از نظر اقليمي نيز مناسب تر بوده، رفته و آنجارا هم بنا نهادند.
پس اين دو شهر در زمان پيشداديان ساخته شده. مناسب تر بوده، رفته و آنجا را هم بصورت اسب طرح كرده است.
مسجدسليمان در زمان كيانيان :
اين شهر نيز بعلت وضعيت جغرافيايي خاصي كه در آن زمان داشت، مدتي مركز حكمفرمايي پادشاهان كياني بوده و كاخهايي نيز در اين شهر ساخته اند كه بر اثر هجوم اقوام ديگر خراب و ويران شده و هر قومي بنا به سليقه خويش آنها را بازسازي كرده است. حكومت اين قوم بيشتر در رامهرمز كه در آن زمان سمنگان ناميده مي شده، ايذج(ايذه) و سوسن بوده است.
اكثر مجسمه هايي كه در دامنه كوههاي بختياري «دلا، كمفه، تاراز» وجود دارد، به اين قوم پرقدرت ايراني نسبت داده شده است.
مسجدسليمان در زمان ايلاميها (عيلاميها):
اين شهر مدت زيادي مقر حكومت قوم ايلام (عيلام) بوده است، بعلت وضعيت توپوگرافي خاصي كه اين شهر داشته از يكطرف به سلسله جبال زاگرس و از دوطرف ديگر به لرستان و عربستان محدود مي شده و از طرفي چون ايلاميها برخلاف ساير اقوام بيشتر دوست داشتند كه در كوهستانها زندگي كنند! بنابراين بيشتر در ايذه و كوههاي شمي، پيون و سوسن كه شوشياناي كبير خوانده مي شد ساكن بودند. اين قوم نيز در شوش و هفت تپه نيز مدت زيادي حكومت نمودند و ساختمانهاي زيادي در شوش، شوشتر و اهواز ساختند كه هنوز آثار و بقاياي آنها در اطراف شهرهاي مزبور موجود است.
مسجدسليمان در زمان سيماشاين قوم كه هم اكنون به قوم بختياري معروف است:
در حدود 1850 الي 2200 سال قبل از ميلاد و شايد پيش از تاريخهاي مذكور وجود داشته است. زيرا قبل از قوم ايلمائيها، در دامنه هاي كوههاي زاگرس سكونت داشتند و حكومتي را بنام سيماشكي تشكيل دادند و تا زمان قوم ماد نيز اين قوم در دامنه هاي زاگرس حكومت مي كردند و حدود حكمفرمائي آنها نيز از مسجدسليمان تا بازفت بوده است.
مسجدسليمان در زمان ايلمائيها:
اين قوم نيز مدت كوتاهي در اين شهر حكومت كردند و مقر حكومت آنها بيشتر در دامنه هاي زاگرس، چلو، بازفت، انديكا و كوه سفيد بوده است. اين قوم مدت زيادي حكومت ننمودند.
آثار و بقاياي تاريخي آنها:
مجسمه هايي بودند كه چندسال پيش در نزديكي شيرين يهار «شيمبار» بين چلو و بازفت در دامنه كوه تاراز توسط اداره ميراث فرهنگي كشف و ضبط گرديده است.
*** مردم مسجدسليمان در زمان قوم ماد هم که يكي از اقوام قديم آريائيهاست در اكثر بلاد ايران بصورت چهارطايفه پراكنده بودند و از آريائيهاي مهاجري هستند كه از سرزمين يخبندان سيبري شوروي به قفقاز آمده و از آن طريق وارد خاك ايران شدند.
اين قوم مدت زيادي درايران حكومت نمودند و در شهرهاي مختلف اين مملكت، كاخها ساختند و پايتخت خود را همدان قرار دادند. سپس به شوش آمدند و در اين شهر نيز كاخهاي مجللي بنانهادند. سپس مدت كوتاهي هم در مسجدسليمان، ايذه و رامهرمز رفتند اما به علت نبودن امكانات در آن روزگار به شوش بازگشتند.
ناگفته نماند تمام شهرهاي خوزستان و شايد بتوان گفت تمام خاورميانه و آسياي صغير تحت تسلط اين قوم قدرتمند بودند.
در شهرستان مسجدسليمان تا دامنه هاي كوه زاگرس آثار زيادي از اين قوم قدرتمند مشاهده مي شود كه اقتدار و جهانگيري آنان را به اثبات رسانده است.

مسجد سلیمان در زمان هخامنشیان:
مسجد سلیمان خزانه و انبار پادشاهان هخامنشی بوده است . هخامنشیان کاخهای زیادی در حومه مسجد سلیمان ساخته اند که عبارتند از: قلعه بردی / در اندیکا / قلعه لیت در نزدیکی قلعه بردی و قلعه دیزه ورازه در بالای کوه دلا به سمت شمال و پل نگین در شیرین بهار و سایر آثار دیگر ...
در سال 539 قبل از میلاد کوروش هخامنشی به بابل حمله نمود و پس از تسخیر بابل کشور پرس ( ایران ) را بنا نهاد
*** مهم
پارسوماش یا مسجد سلیمان فعلی را می توان اولین شهر آریائیان و نیای پاسارگاد و تخت جمشید نامید و بنیانگذار آن را که هخامنش یا چیش پیش بوده اندآغاز گر شهر نشینی پارسیان و ایجاد کشوری دانست که ایران می خوانیمش.

مسجد سلیمان در زمان اشکانیان یا پارتها:
پادشاهان این سلسله اکثرا" بصورت عشیره ای زندگی می کردند و جای مشخصی را نداشتند البته بیشتر این سلسله در کوهستانهای غربی ایران و دامنه های زاگرس سکونت می کردند و همیشه در جنگ و جدال بودند . کاخهائی که در دوره آنان ساخته شده خیلی کم است . فقط به احتمال قوی سد خاکی برای آبیاری مسجد سلیمان جلوی رودخانه کارون بسته اند که ممکن است از همین دره بحندینه که اکنون از دوطرف مسدود گردیده آب به مسجد سلیمان می آمده و دشتهای بتوند و شعیبیه شوشتر را آبیاری می نمودند.

مسجد سلیمان در دوره ساسانیان:
این شهر در زمان ساسانیان یکی از آباد ترین و پر رونق ترین شهرهای ایران بشمار می رفته
در بعضی از کتب تاریخی آن را عروس شهر های خوزستان می نامیدند.
علت اینکه ساسانیان نسبت به مسجد سلیمان توجه بیشتری از خود نشان دادند به این خاطر است که چون یکی از قدیمترین شهر هائی بوده که اقوام پیشین در آن حکومت کرده اند و بدین منظور به آن توجه خاصی داشتند و در آبادانی آن کوشش فراوانی نمودند و حتی روزدخانه کارون که اکنون پل قدیمی ارتباطی بین مسجد سلیمان و اندیکا روی آن احداث شده است مادر اردشیر بابکان آن را ساخته و پایه وسطی پل قدیم گدار لندر که به شکل ذوذنقه است بدست این بانوی مهندس ساسانی ساخته شده است.
اکثر آثار باستانی که درا شگفت سلمان ایذه دوپلون و کول فرح وجود دارد و مربوط به دوره ساسانی است
قبلا" پلی که روی رودخانه دوپلون احداث شده و یکی از عجیب ترین ساختمانهای دنیاست بدست این بانوی مهندس ایرانی بنا گردیده است.
به هر حال تمام سدها و کانالهای آبیاری که در خوزستان وجود دارد در دوران پادشاهان ساسانی ساخته شده اند بخصوص پلها که معروفترین آنها پلی است در شوشتر که بدست والریانوس امپراطور روم که توسط شاپور اول اسیر گردید ساخته شده است.

مسجد سلیمان در زمان سلجوقیان:
ترکان سلجوقی مدت چند سالی در این شهر سکونت کردند و مقر فرمانروائی آنها بیشتر در اندیکا / تبی و گلگیر قرار داشته است.

مسجد سلیمان در زمان صفویه:
این شهر در زمان صفویه مخصوصا" شاه طهماسب اول شهری آباد بوده که در اطراف آن تنباکو و سایر حبوبات که در آن زمان شهرت فراوانی داشته است کاشته می شد.

مسجد سلیمان در زمان افشاریان:
این قوم از طریق شوشتر و دشت بتوند به مسجد سلیمان وارد شدند و مدت زیادی در این منطقه نماندند و راه کهگیلویه و بویر احمد را در پیش گرفتند.

مسجد سلیمان در زمان زندیه:
در زمان حکومت کریمخان زند که وی از اصفهان به شیراز رفته بود توانست خانواده خود را به خاطر امنیتی که در زمین بختیاری ها داشت از اصفهان به مسجد سلیمان کوچ دهد تا نهایتا" به شیراز فرستاده شوند.

مسجد سلیمان در زمان خلفای عباسی:
این شهر نیز همانند شهر های دیگر ایران از حملات اعراب مصون نماند و در زمان خلافت بنی عباس مورد هجوم آنان قرار گرفت. آنها کلیه آثار و بقایای تمدن کهنی را که در این شهر و اطراف آن وجود داشت از بین برده و با خاک یکسان کردند!!
*** مهم
ضرر هائی که اعراب به ایران وارد نمودند بیش از زیانهائی بوده که در حملات مقدونی ها و مغولها کشور ما متحمل شده است.

مسجد سلیمان در زمان قاجاریه:
همه میدانیم که سرزمین مسجد سلیمان در قرون وسطی تلغر و تا آغاز فعالیتهای اکتشافی صنعت نفت جهانگیری نامیده میشد و با حفر چاه شماره یک خاور میانه به میدان نفتون تغییر یافت.

مسجد سلیمان در زمان پهلوی:
در سال 1303 خورشیدی رضا شاه پهلوی به همراه وزرای کابینه و خوانین بختیاری آن دوران به مسجد سلیمان سفر کرد و پس از بازدید از تاسیسات نفتی شهر و مشاهده قدیمی ترین آتشکده ایرانیان باستان در این شهر لایحه ای از طرف خود به مجلس ارائه نمود و از همان تاریخ نام این شهر از میدان نفتون به مسجد سلیمان تغییر یافته است.



برداشت از کتاب:
تاریخ مسجد سلیمان / تحولات صنعت نفت
از: دانش عباس شهنی


این مطلب به تاریخ18 آذر ماه 2568شاهنشاهی برابر با

18آذر ماه 1388شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.